خاطرات خنده دار

خاطرات خنده دار

بِــــــــــــــــسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوستان عزيز از امروز به بعد هر سري وبلاگ به 20 پست بروز رساني خواهد شد.... اگر كساني هستن كه خاطرات خنده دار دارن در قسمت نظرات به صورت عمومي بفرستن من براشون پست ميكنم
به وبلاگ خنده خوش اومدین،،،مطلب رو جمع آوری کردم پس صددرصد برای خودم نیست،،، امیدوارم فقط اینجا بخندیدن
سلام دوستان اين بنراي كه در قسمت پايين نوشتاري قرار داره با كليك كردن بر روي اون ها ميتونيد بريد داخل سايتشون يا از لينكدوني ادرسشونو بگيرد.....حتما به كليك سوتي و كليك چت سر بزنيد
به وبلاگ امیر 70 خوش اومدین
دوستانی که دوست دارن تبادل لینک کنن... همین ادرس را به اسم خاطرات خنده دار لینک کنن و در نظرات ادرس وب بدن منم لبنک کنم
دوستان عزیز این وبلاگ به روز رسانی شده ... امیدوارم از مطالب خوشون بیاد...لطفا نظر و لایک فراموش نشه
چت روم کلیک چت

اتش سوزی

سه شنبه, ۲ دی ۱۳۹۳، ۰۵:۴۹ ب.ظ

رفتم در خونه هر چی در زدم کسی درو باز نکرد . زنگ زدم بابام میگم : په کجایید شوما ؟
برگشته میگه : اااا بابا ما داریم میریم خونه عموت شهرستان دیدی یادمون رفت ترو ببریم
من :0_o
بابام : خانم دیدی گفتم : احساس میکنم یه چیزی جا گذاشتیم یا یه کاری رو انجام ندادیم
مامانم : چی رو ؟؟ به گلا آب ندادی
بابام : نه خانم اونو که یادم بود امیرو  یادمون رفت بیاریم ^_^
من : پدر من مگه چند تا بچه داری که یکیشو یادت رفت ببری ؟؟؟ تا بیایت من از گسنگی میمیرم
بابا : خوبه خوبه دیگه گوه خوری نکن برو خونه خالت ما دو سه روزه میاییم خدافظ
زن همسایمون اومد بیرون منو دید گفت : امیر پشت در موندی ، مامان بابات رفتن شهر خرید گفتن اگر تو اومدی کلیدارو بهت بدم ((((-:
منم که ناراحتم اخمو شده بود که بابام عنم کرده ده دقیقه بعد سیم کارت رایتل جدیدم رو گذاشتم رو گوشیم زنگ زدم بابا صدامو کلفت کردم
من : با صدای لرزون سلام آقای بوق من عزیزی هستم (همسایمون) آقا خونتون آتیش گرفته کجایید شما ؟؟؟
بابا : یا قران عزیزی راست میگی ؟؟
من : (با صدای ترسیده ) دروغم چیه سریع بیایت منم زنگ میزنم آتیش نشانی خدافظ
سریع سیم کارت رو عوض کردم بابام زنگ زد رو گوشیم
من : اوه مای گاد ، اوه مای گاد ، واتر بیارید واتر بیاریت ^_^
بابام :توله سگ داری چی میگی ؟؟
من : بابا داشتم به زبون مادریم میگفتم وای خدای من آب بیاریت ، بابا میگن : آدما تو لحظه های حساس و ترسناک به زبون مادریشون حرف میزنن ، از اول میدونستم من خارجیم منو از تو لندن دزدیت ؟؟ چطور دلتون اومد منو از خانوادم جدا کنید ؟ درست من خیلی خوجگل بودم ولی چطور دلتون اومد ؟؟خخخخ
بابام ؟ گه نخور توله سگ مگه وقت شوخیه میگن خونه آتیش گرفته
من : آره بابا داریم خاموشش میکنیم که دیدم سر کوچه از ماشین پیاده شد دون دون اومد طرفم (-: وقتی رسید یه نگاه به خونه سالم کرد یه نگاه به من کرد منم مثل فیلم وسترنا آروم رفتم کنرش دستم رو گذاشتم رو شونش گفتم : بابا خواستی خیتم کنی خیتت کردم و الفرارررررررررر
بابام : امیرررر کشته ای توله سگ
من : بابا گوه خوردممممممم بابا جوونی کردم بابا ببشقیددددد ، الانم دارم تو جوب واستون پست میزارم ^_^

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۰/۰۲
Amir70

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی