خاطرات خنده دار0022
دوشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۵۷ ب.ظ
تو اتاقم بودم گوشیم زنگ خورد ، اسم رفیقم “سعید” افتاد گوشی رو برداشتم ، با یه صدای خسته با لحن مسخره گفتم : سلام گوساله!!!
یهو یه صدای کلفتی گفت : من پدر گوساله هستم ، گوساله اونجا نیست؟
(خدایا این لحظه رو نصیب دمپایی ابری تو دستشویی نکن....)
هیچی دیگ منم کم نیاوردم اومدم سوتی رو جمعش کنم گفتم با کی کار دارید؟؟؟
بابای سعید:مگه شما امیر,دوسته پسرم نیستی؟؟؟
من:نه عزیزم من دوست دخترشم هوا آلوده س صدام پسرونه شده!!! نخیر آقاجون اشتباه گرفتید امیر خره کیه دیگ من این خط رو تازه گرفتم....
که یهو بابام داد زد :امیر,کره خر پاشو بیا ناهارت سرد شد و اینگونه مشخص شد امیر خر کیه!!!
(یعنی آدم شیلنگ گاز خونه آقای ایمنی بشه ولی اندازه من اینقد ضایع نشه!!!)
خب پدر من,من الان چیجوری تو چشم بابای سعید نگاه کنم!!! اصن یه عجیب بغضی تو گلوم نهفته که نگید!!!
۹۳/۰۳/۲۶