خاطرات خنده دار

خاطرات خنده دار

بِــــــــــــــــسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوستان عزيز از امروز به بعد هر سري وبلاگ به 20 پست بروز رساني خواهد شد.... اگر كساني هستن كه خاطرات خنده دار دارن در قسمت نظرات به صورت عمومي بفرستن من براشون پست ميكنم
به وبلاگ خنده خوش اومدین،،،مطلب رو جمع آوری کردم پس صددرصد برای خودم نیست،،، امیدوارم فقط اینجا بخندیدن
سلام دوستان اين بنراي كه در قسمت پايين نوشتاري قرار داره با كليك كردن بر روي اون ها ميتونيد بريد داخل سايتشون يا از لينكدوني ادرسشونو بگيرد.....حتما به كليك سوتي و كليك چت سر بزنيد
به وبلاگ امیر 70 خوش اومدین
دوستانی که دوست دارن تبادل لینک کنن... همین ادرس را به اسم خاطرات خنده دار لینک کنن و در نظرات ادرس وب بدن منم لبنک کنم
دوستان عزیز این وبلاگ به روز رسانی شده ... امیدوارم از مطالب خوشون بیاد...لطفا نظر و لایک فراموش نشه
چت روم کلیک چت

جدید6

جمعه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۳، ۰۹:۴۷ ب.ظ

بچه بودم(6-7سال) میرفتم این باجحه های تلفن که تو خیابون ها میذارن،مزاحم آتش نشانی و اورژانس میشدم.....همش بهشون فحش میدادم.....خخخخ
یه روز رفتم به آتش نشانی زنگ زدم،تابستون بود تقریبا ساعت 2 ظهر،بعد یه آقاهه گوشی رو برداشت،گفت پسرم الان ظهره،تقریبا همه خوابن،تو هم برو بخواب،خانواده نداری ازت نگهداری بکنن؟
منم گفتم:عمو به خدا من خانواده دارم،پدر دارم،مادر دارم،تازه 3 تا هم داداش دارم......
اون:خب پس عزیزم برو پیش اونا واسه خودت استراحت کن چکار میکنی این وقت ظهر تو خیابون،الان آقا دزده تورو میدزده
من:باشه عمو،الان میرم خونه
اون:سلام منو به پدرت برسون
من:بزرگیتو میرسونم عموجون......خدافظ

دیگه از اون روز به بعد از شعاع 30 متری کیوسک ها رد نشدم:)))

بعله یه همچین پسر مودب و حرف گوش کنی بودم من از بچگی ^ـــــ^


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۶/۲۸
Amir70

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی