خاطراتخنده دار0081
گلاب به روتون تازه توی دستشویی دانشگاه نشسته بودم که ازدستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت:سلام
حالت خوبه؟؟؟
منم که جوگیر جواب دادم سلام آره حالم خیلی خیلی توپه تو خوبی؟؟؟
بعدش اون آقاهه پرسید:خوب چه خبر؟ چیکار می خوای بکنی؟(تودلم گفتم، این
دیگه چه سؤالی بود؟ ) ولی
کم نیاوردم گفتم هیچی منم مثل خودت هیچی نخوندم
اومدم یه کم فکرکنم دلم واشه ,بد جورگرفته...
(وقتی سؤال بعدیشو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور میشه)
گفت:منم می تونم بیام طرفت؟(نفس عمیق کشیدم و به خودم گفتم امیر مؤدب باش
و خونسرد وبا حفظ احترام
جواب بده,خب ترسیدم استاد باشه طرف)
بهش گفتم:راستش نه الان یکم سرم شلوغه باشه واسه بعدا میای حالا !!!
یه دفعه آقاهه با لحن عصبی گفت: ببین من بعداً باهات تماس می گیرم. یه
دیوونه داخل دستشویی بغلی
همش داره به همه سؤال های من جواب میده!!!