خاطرات استاد عزیزم فائزه جون
کلا چون معروفم به سخت گیری و دخترها ترجیح میدن با استادهای راحت تر پاس کنن زیاد محبوب دخترهای دانشگاه نیستم
امروز سر کلاس گوشیم زنگ خورد و تو کلاسهای من گوشی ممنوعه
ولییه استثنا داریم اونم اینه که اگه واجب باشه میشه بذاریم رو بلند گو جواب بدیم چون برادرم بود جواب دادم
برادرم:سلام خواهری عشق من چطور مطوری دختر گلاب بع بعی داداش؟!(تو خونه
چون دا رم زبان تمرین میکنم یه بند انگلیسی صحبت می کنم بهم میگن بع بعی
بعله همون بع بعی کلاه قرمزی منظورشونه)
من:مرسی داداش من تو خوبی؟!
برادرم:خواهری لیلی و مجنون(منظورش مامان و بابامه)صبح رفتن مسافرت نهار خوشمزه پختم بیایا!!
من:چشم داداشی
گوشی قطع کردم دانشجوهام اینجوری بودن:-D
بچه ها گیر دادن عکس برادرمو نشونشون دادمبعدش فضولیشون گل کرد کلی سوال پرسیدن فهمیدن برادرم مجرده
فقط انقدر بگم که دخترها کلاس دارن خودشون می کشن
از همین الان منتظرم ترم بعد برای انتخاب واحد گیس و گیس کشی بشه