خاطرات خنده داره0040
مروز با الهام نومزدم رفته بودیم مغازه وحید رفیقم که یکی دیگه از رفیقام
اومد داخل گف : آقا وحید شماره رسیدگی به گرون فروشی میوه تره بارو نداری
؟؟ بهم میوه گرون دادن :((((
یه چشمک به وحید زدم وحیدم شماره مغازه خودشو بهش داد اونم تشکر کرد رفت^_^
چند دقیقه بعد گوشی مغازه زنگ خورد دیدم شماره خودشه الهام گوشی رو برداشت
الهام : الو بفرمایید
رفیقم :خانم بهم میوه گرون دادن ,دو برابر قیمت دارن میوه میفروشن
الهام : صبر کنید وصل کنم رئیس
من :صدامو کلفت کردم , الو رستمی هستم سلام علیکم, بهم گفتن که چی شده ,الان شما کجایید من خودم به شخصه بیام رسیدگی کنم ^_^
اون بیچاره هم آدرس داد
من : لباساتون چه رنگیه که اومدم راحت پیداتون کنم ؟؟^_^
اون :شروار مشکی کفش قهوه ای پیراهن سفید
من : پس صبر کنید اومدم
اون : واقعا ممنون از خاکی بودن و مردمی بودنتون
من : آقا وظیفس وظیفه ,خداحافظ
بعد یه ساعت بیچاره تو گرما وایساده بود رفتم پیشش گفتم داداش فکر نکنم دیگه آقای رستمی بیاد
اون : 0_o امیر کار تو بود ؟؟ امیر ر ر ر ر ر
من : الفرارررر
نتیجه اخلاقی : موقع خروج از خانه از بسته بودن شیر های گاز مطمئن شوید o_0