خاطرات خنده دار 0092
چهارشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۰۴ ب.ظ
تو تاکسی بودم داشتم میرفتم دانشگاه دوتا اقا پسرم تو ماشین بودن
همه جا ساکت بود یهو یکی از اون پسرا گفت : بی زحمت همین نزدیکی ها بایستید .سپاس !!!
همه یه نیشخند زدن ..بعد
که پیاده شد در ماشینو یه ذره محکم بست .
راننده برگشت گفت: بر پدَرَت لعنت دَر را چرا کوبیدَندی .. :)
دیگه مسافرام تو فضا غلتیدَندی :)))))))
۹۳/۰۵/۰۸