خاطرات خنده دار0001
جمعه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۰۹ ب.ظ
سیبیل بابام بچرخه اگه دروغ بگم!دیروز تو ایستگامترو طالقانی بودم داشتم از
دانشگاه برمیگشتم تو فکر وخیال تیکه های اون روز کلاس حسابداری بودم که
دیدم دوتا دختر اونورتر وایسادن دارن بهم میخندن!نگو منم حواسم نیس دارم
زوری بلیط اعتباری رو از تو ااون سوراخ رد میکنم!هیچی دیگ اومدم درستش کنم
زل زدم تو چششون و قه قه مثه دیونه ها خندیدم بعدش انگشتمو گذاشتم رو لبم
شروع کردم: بیل بیل بیل بیل دختره:آخی بیچاره دیوونه بود کاش بش
نمیخندیدیم،چقدم خوش تیپه اصلا بش نمیاد!خداروشکر خطر رفع شد سوتی حساب نشد
![](http://www.4jok.com/assets/images/smile/4jok%20%281%29.gif)
۹۳/۰۳/۲۳