خاطرات خنده دار0045
دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۲۲ ق.ظ
امروز داشتم ماست و ترشی و دوغ و نوشابه با برنجو سوپ میخوردم
بابام یه نگاه عاقل اندر
صفیحانه بهم کرد یهوو سرشو کوبوند تو دیوار
و زد زیر گریه ^_^
فکر کنم از خلاقیتم خیلی خوشش اومد که نتونست احساساتشو کنترل کنه ^_^
امیر آشپز باشی ^_~
۹۳/۰۴/۰۹