خاطرات خنده دار0085
سه شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۰۷ ق.ظ
کلیپس سارا تو حلق کامران و نیما و امیرمحمد اگه دروغ بگم ^_^
گودزیلای خالم زیاد شیطونی میکرد
بعد باباش بهش گف : دانیال بگیر بشین الان همسایه پایینی میاد بالا
گودزیلا: بابا دارم بازی میکنم مثلا من گرگم دارم دنبال بره ها میکنم
بابای گودزیلا هم یه نگاه عاقل اندر سفیه به افق کرد و برگشت گف:
خود گرگ هم وختی میخاد دنبال بره ها کنه آروم آروم راه میره تا بره ها نفهمن ^_^
ینی تو این 20 سال عمر با عزتی که خدا بهم داده تا حالا اینجوری قانع نشده بودم ^_^
دمش گرم , از این زاویه به ماجرا نگاه نکرده بودم
من که قانع شدم گودزیلای آمازونی رو نمیدونم
۹۳/۰۵/۰۷