خاطرات خنده دار0093
امروز دیدم مخاطب فوق العاده خاصم داره اینجوری نگام میکنه ^_^
من : باز چکار کردی خانم کوچولو ؟؟
الهام : هیچی والا ^_^
من : په حتما یه چیزی مخوای ؟
الهام : ای ول ل ل ل زدی وسط خال لوتی :(((امیر یه دکتر پوست اومده بیست بیست ، کارش عالیه ،فک کن تو هم بری قیافتو درس میکنه :(((( پول میدی بلم دکتل عایا ؟ 0_o
من : 0_o باو تو که خودت خوشگلی الکی بری چکار ؟
الهام : یه یه یه یه خسیس خسیس خسیس ، اهوم اهوم اهوم تو منو دوس نداری ، بهم پول نمیدی
من : 0_o باشه باشه برو قربونت برم فقط گریه نکن
الهام : وای ی ی ی اهوم اهوم اهوم
من : باز چته دختر ، چرا گریه میکنی ؟
الهام : ینی من اینقدر زشتم که تو میخوای منو بفرستی دکتر پوست ؟ من زشتم من زشتم
من : الهام به خدا تو خوشگلی و رفتی دکتر پوست قلم پاتو خورد میکنم خوبه ؟
الهام : اوره ^_^
ده دقیقه بعد
الهام :امیر به نظرت من نوک دماغو بدم بالا بهتر نمیشه ^_^
من : 0_o الهام م م م م م م
الهام : خخخخخخ