خاطرات 18
شنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۳، ۰۶:۵۴ ب.ظ
داییم میره دبی سوار تاکسی میشه وقتی که نزدیک مقصد میرسه نمیدونه چه جوری به عربه بگه که توقف کن رسیدم
کلی فکر میکنه میگه: حاجی صدق الله العلی العظیم :|
۹۳/۰۶/۰۸
داییم میره دبی سوار تاکسی میشه وقتی که نزدیک مقصد میرسه نمیدونه چه جوری به عربه بگه که توقف کن رسیدم
کلی فکر میکنه میگه: حاجی صدق الله العلی العظیم :|