خاطرات 22
چهارشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۳، ۰۹:۱۱ ب.ظ
قهر کردن منو مخاطب فوق العاده خاصم باهم برا همیشه
اون : دیگه دوست ندارم خدافظ برا همیشه
من : همش تقصیر تو بود خدافظ
اون : نه خیرم همش تقصیر تو بود ، تو جلو من به دختر غریبه تیکه پروندی خدافظ ^_^
من : تیکه کجا بود دختره داشت نگاه میکردم بهش گفتم عشقم ازت قشنگتره تا تو بخندی ولی تو بهم اعتماد نداری خدافظ
اون: نه خیرم خدافظ
من : بله خیرم خدافظ
اون : دلم برات تنگ شده خدافظ
من : دل منم برات تنگ شده خدافظ اون : اگر شام بدی شاید آشتی کنم
من : قربونت برم شکمو پاشو پاشو حاضر شو که اومدم
اون : چشم
ناموسن عشق و علاقمون تو حلقتون ^__^ نخند یعنی خودت اینجوری نیستی ؟؟؟
۹۳/۰۶/۱۲