خاطرات0150
شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۳۳ ق.ظ
دیشب ساعت سه مخاطب فوق العاده خاصم زنگ زده میگه امیر پاشو نمازتون بخون
من : الهام جون بابات اذیت نکن اذان که سه ساعت دیگس
الهام : خوب پاشو نماز شب بخون
من : 0_o
الهام : امیرررر من فردا امتحان دارم هنوز سه دور بیشتر نزدمش باید تا صبح بیدار باشم بعد تو راحت بگیری بخوابی ؟؟ پس کو اون دوست دارم گفتنات ؟؟
من : هی وای ی ی ی خو قربونت برم سه دور بسه مگه میخوای بیست و پنج بیاری
الهام : دروغ گو , امتحان فردارو خراب کنم میکشمت بی احساس , بد بد بد
من :هی خدا , الهام غلط کردم ,صبر کن جزوم رو بردارم با هم بخونیم
الهام : خخخخ شوخی کردم ,تا الان ده دورش زدم فقط زنگ زدم سر به سرت بزارم ,ناراحت که نشدی؟؟
من : من به گور بابام بخندم ناراحت بشم بزار بخوابیم
الهام : بد اخلاق دوست دارم خدافظ
۹۳/۰۵/۲۵