خاطرات0161
دوشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۰۱ ق.ظ
خونمون زنبور اومده بود
حالا هرچی میزدیمش بیرون نمیرفت
مامانم میگه فکرکنم میخاد خودکشی کنه هاااا
الهی فداش شم
فکرش تو لوزامعدم
۹۳/۰۵/۲۷
خونمون زنبور اومده بود
حالا هرچی میزدیمش بیرون نمیرفت
مامانم میگه فکرکنم میخاد خودکشی کنه هاااا
الهی فداش شم
فکرش تو لوزامعدم