خاطرات0162
دوشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۰۴ ق.ظ
برادر زادم یه گودزیلاییه که نگو
چند روز پیش تو پارک داشت بازی میکرد اومد پیش مامانش گفت برام بستنی بخر مامانشم گفت تازه خوردی برات نمیگیرم اونم رفته رو دوچرخش گفته یا برام بستنی میخری یا خودمو از دوچرخه میندازم پایین خود کشی میکنم
خدایا توبه
خدا بهمون رحم کنه مدیونید اگر فکر کنید 3 سالشه
دیگه قیافه مارو خودتون تصور کنید
۹۳/۰۵/۲۷