خاطرات0168
دوشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۳۲ ق.ظ
با مخاطب فوق العاده خاصم نشستیم ، گفتم بیا معما و چیستان بپرسیم هر کی باخت امشب باید شام بده اونم قبول کرد
من : اون چیه شاخ داره ولی شاخش گوشتیه ؟؟ ^_^
اون : خروسه ،من : آورین ،آورین
اون :امیر چرا تو دوس دختر نمیگیری ؟؟؟ ^..^
من : چون اگر تو بفهمی چشمامو از کاسه درمیاری ،اون: آورین، آورین
من : یه کیلو پنبه بیشتره یا یه کیلو آهن ؟؟؟ اون : مساوی هستن
من : آورین آورین
اون : امیر چرا تو هر ماه برا من کادو میخری؟؟؟ ^_^
من : چون اگر نخرم چشمامو از کاسه در میاری @@
اون : آورین ،آورین
اون :امیر چرا تو همش معمای ساده میپرسی ؟؟؟^_^
من : چون اگر معمای سخت بپرسم و تو ببازی و مجبور بشی شام بدی چشمامو از کاسه درمیاری ^__^
اون : آورین آورین ^..^ ^..^
۹۳/۰۵/۲۷