خاطرات خنده دار

خاطرات خنده دار

بِــــــــــــــــسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوستان عزيز از امروز به بعد هر سري وبلاگ به 20 پست بروز رساني خواهد شد.... اگر كساني هستن كه خاطرات خنده دار دارن در قسمت نظرات به صورت عمومي بفرستن من براشون پست ميكنم
به وبلاگ خنده خوش اومدین،،،مطلب رو جمع آوری کردم پس صددرصد برای خودم نیست،،، امیدوارم فقط اینجا بخندیدن
سلام دوستان اين بنراي كه در قسمت پايين نوشتاري قرار داره با كليك كردن بر روي اون ها ميتونيد بريد داخل سايتشون يا از لينكدوني ادرسشونو بگيرد.....حتما به كليك سوتي و كليك چت سر بزنيد
به وبلاگ امیر 70 خوش اومدین
دوستانی که دوست دارن تبادل لینک کنن... همین ادرس را به اسم خاطرات خنده دار لینک کنن و در نظرات ادرس وب بدن منم لبنک کنم
دوستان عزیز این وبلاگ به روز رسانی شده ... امیدوارم از مطالب خوشون بیاد...لطفا نظر و لایک فراموش نشه
چت روم کلیک چت

خاطرات1

سه شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۱۷ ب.ظ

امروز بحث سر این بود که چرا بدرم یه ال سی دی برا خونه نمیگیره؟
حالا مکالماتو داشته باشین:
داداشم: بابا میترسه اگه بگیره خونه رو باس بکوبه یکی دیگه بیگیره :)
مامانم(برا قانع،غانع،قانه،غاعنع کنه): اره دیگه اینم که اخر عمری مجبورمون میکنع همین جا... :((((
بابام: اره اره اره... خخخخ
منه بخت برگشته: مامانی تو بزار یکم بگزره.بگذره منو داداشی یه خونه میسازیم شوماها میاین پیش ما 
اصن من خوودم شما رو نیگه میدارم!::)))))(الان فهمیدین من چقد اونارو دوس دارم دیگه)
مامان خانوم بنده: تو بزار اولا خدنتو بسازی دویما تو باس بازنت بسازس اونم دخترای الان!!
من: مامان ینی چی زن باس تابع شووهرش باشه چنان کار وبقییی. باش بکنم که هرچی گفتم انجام بده:)))
مادرم تو بزا اول زنت بدن بعد اَ این غلطا بکن. :))))))))))
اینم من. ;((
پرورشگاه بغل خونمون:||
دختران دم بخت :)))) 
من17ساله و بچه اخریم:)

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۵/۲۱
Amir70

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی