خطرات خنده دار0004
جمعه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۱۵ ب.ظ
(توجه)
بابام عادت داشت هر وقت براش اس میومد صدام میکرد میگفت امیر بیا اینو بخون
برام،منم حرصم میگرفت چون تابلو بود الکی میگه،منم به فکر این بودم که
ترکش بدم اینا مجرم نیستن مریضن.
ی روز که کلی مهمون داشتیم:
بابام:امیر پسرم بیا این پیامک رو بخون
منم با صدای بلند:رضا شب داری میای خونه ی بسته مای بی بی بخر!
یهو کل مهمونا ترکیدن از خنده
چشای بابام قبل از مشت مامانم تو صورتش:(0.0)
چشای بابام بعد از مشت مامانم؟(o.x)
چشای من بعد از رفتن مهمونا:(x.x)
هیچی دیگ الان دارم با خط بریل تایپ میکنم براتون!عوضش بابام علاوه بر اس ام اس،فتوشاپ،کار با اینترنت هم یاد گرفته
۹۳/۰۳/۲۳