خطرات خنده دار0039
یه بارم زنگ زدم خونمون مامانم گوشیو برداشت صدامو کلفت کردم گفتم : از دانشگاه مزاحمتون میشم , منزل آقای بوق ؟؟
مامان :بله بفرمایید من خانمشون هستم
من :آقای امیر بوق بچه شماست؟
مامانم : یا خدا باز چه گندی زده این ذلیل مرده ؟؟ :((((
من : آقا امیر تو قرعه کشی دانشگاه برنده سفر به مشهد مقدس شدن ,
میخواستم ببینیم پسر خوبی هست ؟؟ به درد بردن به این سفر میخوره ؟؟
مامانم : ^_^ قربون بچم برم یه تیکه جواهره , نماز و روزش رو همیشه به جا میاره
اینقدر مهربونه بچم ,فقط تا موز میبنه مثل حیون وحشی بهشون حمله میکنه ^_^
پاکه , معصومه , دلیل زندگی من و باباشه , قربونش برم مثل میمون دلقک بازی درمیاره تا ما بخندیم ^_^
من : وای ننه تو که اینقدر منو دوس داری چرا بروز نمیدادی ؟؟
مامانم :امیر تو ای خاک تو سرت گوساله ,حالا منو دس میندازی؟؟بزار بابات بیاد نشونت مید ذلیل مرده خاک تو سرت دلقک ,خدافظ
من : الو الو الو ننه غلط کردم ببخشید
نتیجه گیری اخلاقی : شروار کردی صولتی بابا بزرگم تو حلق ویروس32