پست نامزد رفیقم
دیشب کامران زنگ زد گفت شب میاد خونمون , منم دلتنگ یار ^_^
رفتیم پیش آبجیم
من : آجی جونم ؟؟
اون : چیههه باز کارت کجا گیر کرده مهربون شدی؟
من : آبجی خوجگلم قرار کامران امشب بیاد پاشو اون لوازم آرایشیت رو بیار که یهههههه هفتس ندیدمش میخوام خوجگلم کنی
خانم بلند شد بعد یه ساعت برگشته میگه : الهام ؟؟
من : جونم آجی جونم ؟؟؟
اون : تموم شد ولی , که در زدن
من : آخ جون ن ن ن ن کامرانه , دویدم در باز کردم
کامران : o_0
من : چرا اینجوری نگام میکنی ؟؟ خوجگل شدم ^_^
کامران : اوره قربونت برم مثل اژدها شدی خخخخخ فرارررر
من : کامران ن ن ن ن جرأت داری وایسا ,پسره بی احساس ,اصلا تو احساس داری ؟؟ رفتم تو آینه خودمو نگا کردم , وی ی ی ی ی ی ترسیدم این کیه ؟
آبجی ی ی ی ی ی
اون : ب ب بهه خدا الهام خواستم بگم خوب نشدی خودت واینستادی
من : میکشمت ت ت ت ت ت
کامی جونم , پاشو بیا به خدا صورتمو شستم , فقط چون ناراحتم کردی مثل آبجیم سه تا آبلو چاکی میزنم تو شکمت ^_^