خاطرات خنده دار

خاطرات خنده دار

بِــــــــــــــــسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوستان عزيز از امروز به بعد هر سري وبلاگ به 20 پست بروز رساني خواهد شد.... اگر كساني هستن كه خاطرات خنده دار دارن در قسمت نظرات به صورت عمومي بفرستن من براشون پست ميكنم
به وبلاگ خنده خوش اومدین،،،مطلب رو جمع آوری کردم پس صددرصد برای خودم نیست،،، امیدوارم فقط اینجا بخندیدن
سلام دوستان اين بنراي كه در قسمت پايين نوشتاري قرار داره با كليك كردن بر روي اون ها ميتونيد بريد داخل سايتشون يا از لينكدوني ادرسشونو بگيرد.....حتما به كليك سوتي و كليك چت سر بزنيد
به وبلاگ امیر 70 خوش اومدین
دوستانی که دوست دارن تبادل لینک کنن... همین ادرس را به اسم خاطرات خنده دار لینک کنن و در نظرات ادرس وب بدن منم لبنک کنم
دوستان عزیز این وبلاگ به روز رسانی شده ... امیدوارم از مطالب خوشون بیاد...لطفا نظر و لایک فراموش نشه
چت روم کلیک چت

به طرز مشکوکی داره بهم خوش میگذره
.
.
.
.
فک کنم دارم میمیرم :|

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۳ ، ۰۷:۰۶
Amir70

یه گودزیلا داریم البته گودزیلا که نه ابر گودزیلاست!!!!یه روز ایشون با مامانشون تشریف میبرن شاه عبدالعظیم بعد که برگشتن خونه خانم همسایه میبینشون به گودزیلا میگه:آقامحمدواسه منم دعاکردی؟؟؟؟
(قابل توجه دوستان گودزیلا بااین خانم همسایه بده)
گودزیلام میگه:بله براتون دعا کردم!دعاکردم شوهرت بره یه زن دیگه بگیره!!!!
گودزیلا:))))))))))
خانم همسایه:(((((((((
آقای همسایه:)))))))
مامان گودزیلا0-0

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۳ ، ۰۷:۰۶
Amir70

دیروز بود
چهار ساعت جلوی ایینه بودم نمیدونستم چب وایسم یا راست 
نیم رخ باشم یا سه رخ
عقب برم یا جلو ، عینک بزارم یا نه کلاه بزارم یا نه، از همه مهم تر لباس چی بپوشم!!!
اینا به خاطر این بود که با اپل عکس بگیرم جلوی ایینه 
ولی حیف حیف همش تو خواب بود . 
منم از خواب بلند شدم گفتم اپلم کو بقیه هم منو نگاه میکردن و میخندیدن 
من@
اپل! بقیه** خواب(**)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۳ ، ۰۷:۰۴
Amir70

چن روز پیش سره ظهر بود من از کلاس زبان برگشته بودم تو راه یه ماشین بهم زد
اومدم خونه
میگمم:ماااااامااااااان یه ماشین بهم زد!!!!!!!!!!!!! 
بابام:إإإإ پس چرا هنوز زنده ای؟؟؟ 
من:ناراحتید برم بمیرممممم؟؟؟
بابام: نه دیگه بابا جان الان دیر شده فایده ای هم نداره میخواااای فردااااا برووو؟؟؟


من دیگه حرفی ندارم خودتون شاهد بودید فقط یه چیز این باباهه مهربونه من دارم؟؟؟؟؟عایاا؟؟؟ 
لایک یادتون نرههههه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۳ ، ۰۷:۰۳
Amir70

دوستم میگفت : امروز رفته بودم پیش فالگیر می گفت: به زودی عاشق میشی، زن می گیری دیگه ساکت شد 

چیزی نمی گفت , گفتم خب بعدش؟
.
.
.
.
.
.
گفت کلیپس زنت نمیذاره بقیشو ببینم :|

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۲۲
Amir70

خواهرم واسه درد زانوش رفته بود دکتر،یه قرص داده بود بهش حالا اومدیم خونه بروشورشو ببینیم ، به همین در ِخودکار قسم یه برگه آ3 توش بود پشت و روش هم پر بود از نوشته ! گفتم احتمالا به 100 زبان زنده و مرده دنیا توش نوشته با تجویز پزشک مصرف شود !خخخخخخ !
حالا داشته باشین !عوارض :
سر درد ، سر گیجه ، تهوع ، خونریزی معده ، خونریزی چشم ، کور شدن موقت ، مرگ ناگهانی !
یه نگاهی بم کرد و گف : اگه دردش بیشتر شد زانومو قطع میکنم ! بهتر از کوری و مردنه ، والا !
حرفش خیلی منطقی بود !

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۲۱
Amir70

تو فیسبوک تو یکی از گروه ها رفتم این پستُ گذاشتم "دخترای خوب مثل سیب روی درخت هستن
بهترین ها در بالاترین نقطه درخت قرار دارند،
به دست آوردنشان ماشین شاسی بلند می خواهد"

اینم کامنت پسرا 

- ولی من با سنگ میزنم از اون بالا میافته پایین
- منم با چوب میزنم بهتره 
- صبر میکنیم برسن از درخت بیافتن
- تا رسیدن سیب میریم گیلاس میخریم میخوریم 
- آخرشم ماشین شاسی بلند پیدا نمیشه همونجا میگنده. 
- اره بابا میگنده بعدشم خودشو میندازه رو اولین رهگذری که رد شد
- آنقد میمونن اونجا تا خوراک کلاغ ها بشن 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۱۹
Amir70

چند وقت پیش داشتم مسواک میزدم.مامانم منو دید یهو گفت : هییعععععععع. تاحالا از این مسواک استفاده میکردی؟
منم با ترس و چندش گفتم :آره چطور؟نگو که توام از این استفاده کردی...
مامانم خیلی ریلکس: نه بابا. فقط با این روشویی رو میشستم
خدایی مامانه من دارم؟
اوه اوه دارم بالا میارم.با اجازه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۱۸
Amir70

رفته بودیم روستای یکی از اقوام!
صبح مامانم واسه نماز صبح صدام کرد هرکاری کرد بیدار نشدم
رفت داداشمو صدا زد اونم بیدار نشد
این فامیلمون تو حیاطشون یه الاغ داشت
همون لحظه خره چندبار عَـــرعَــــر کرد
مامانه خجسته دله من برمیگرده میگه: نیگا کن! خر داره ذکر میگه
شما یه خر هم نمیشین؟؟؟؟

تازه امروز داشتم از حیاط میرفتم بیرون!
با الاغه چشم تو چشم شدم
با تاسف سر تا پام و نیگا کرد نوچ نوچی کرد و رفت :/

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۱۶
Amir70

پسر دخترخالم 4سالشه(همون گودزیلای خودمون)برگشته به خالم میگه:مامان بزرگ.....یادته بچگیات به "لباسشویی" میگفتی "لباس چولی"؟!!!!!!!!!!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۱۲
Amir70

آقا گفتیم خانوادگی بریم شمال مادر بزرگه رو هم ببریم ، راهی سفر شدیم تا رسیدیم به منجیل(تو شهر منجیل همیشه باد شدید میوزه،واسه همین توربین بادی زیاد گذاشتن)همین که چشم مادر بزرگم افتاد به توربینا گفت:خدا خیرشون بده ننه،میگم چه باد خنکی میاد،نگو پنکه گذاشتن تو خیابون!
اینم چشمای ما تو اون لحظه ⊙⊙.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۱۰
Amir70

به دختره پی ام دادم میگم اصل میدی؟؟ گفت:من اسمم سعیده از تهرانم ۲۳سالمه خونمون تو الهیه هستش یدونم تو تجریش داریم یدونم داریم توسعادت ابادمیخریم ماشین خودم سانتافس ماشین بابامX6 ماشین مامانم BMW تک فرزندم... و شما؟؟؟؟؟؟
منم برگشتم گفتم به نام خدا بنده همسره آینده شما....ههههههه @ـ@

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۰۹
Amir70

دختر عموم ی گودزیلا داره اسمش آترینا هست. مامان بزرگم هر وقت میبینتش بش میگه آتنا. امروز دیدتش بش میگه خوبی آتنا؟ بش میگم مامان بزرگ آتنا نه آترینا. میگه آره دیگه آتنا!!! میگم آااااترییییناااا! مامان بزرگم برگشته میگه درد و آترینا مرگو آترینا زهرمارو آترینا تو مگه زندگی نداری نشستی حرف مفت میزنی؟؟؟
بش میگم دیدی دیدی بلدی؟؟ 
مامان بزرگم : برو بابا! دوست دارم بگم آتنا از فردا هم میگن آنا! 
من : :|||||||||
خانواده : ^_^
ی همچین نن جونه بی اعصابی دارم من!!!! ://////

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۰۸
Amir70

 با عرض سلام ......


 این پست رو برای تسلیت گفتن به رفیق خوبمون در کلیک چت برای 

فوته مادر بزرگ عزیزشون گذاشتم انشالله غمه اخرشون باشه.....


 همه اجماعا برای اون خدا بیامرز یه صلوات محمدی پسند بفرسید



 مینا جون تسلیت


 الهم صلی الله محمد و اله محمد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۰۰
Amir70

ﮔﻮﺷﯿﻤﻮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺭﻭ ﺣﺎﻟﺖ ﭘﺮﻭﺍﺯ . . .
ﺍﺯ ﻃﺒﻘﻪ ۱۲ ﺍﻡ ﭘﺮﺗﺶ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﻫﻮﺍ . . .
ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺧﻮﺭﺩﻭ ﺧﺎﮐﺸﯿﺮ ﺷﺪ !
ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﻗﺎﺑﻠﯿﺖ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺍﯾﻪ !
ﮐﺎﺭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ که . . . !

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۱۵
Amir70

عاغا مامی ما داشت ساعت 2شب به زور گودزیلای داداش مارو می خوابوند هی داستان گفت اونم مگه خوابش میبرد(مام زیر پتو کله تو گوشی داریم داستانو گوش میدیم)رسید به یه جاهایی دیگه کم اورده بود....اره پیرزن بچه هایی که خوابشون نمی.....بردووووو....یکی یکی مینداخت ...تو اب جوش 0-0 
حالا مارو داشته باش اون لحظه....
گودزیلا0-0
مامانم:)
نویسنده کتاب کودک:(
من :0
خداییش خواب من یکی پرید
مامان ما داریم ایا؟؟؟؟؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۱۴
Amir70

مورد داشتیم
تو بیمارستان داشتن پانسمان مریضو عوض میکردن
به همراه گفتن:
"یه گاز از پرستار بگیر و بیا..."

هیچی دیگه
هنوز پرستار کبوده

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۱۲
Amir70

جمعه درجمع فامیل نشسته بودیم،داشتیم تلویزیون میدیدیم،آهنگ به طاهابه یاسین پخش میشد.
همه داشتن اظهارفضل میکردن.شوهرخالم برگشت گف این دکلمه خ قشنگه،خوانندش کیه؟
پسردایی هنرمندم جوگیرشد بااعتمادبه نفس 
گفت: علی نافی !!!
مدیونین فک کنین منظورش علی فانی بودا !!
خدایا این فامیل سوتی دهنده را ازمانگیر...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۱۱
Amir70

با خواهر بزرگم رفته بودم خرید که خواهرم یدفه جلو در یه مغازه واساد و رفت تو منم به دنبالش (حالا مکالمش با فروشنده)

-اقا لامپ یه بار مصرف میخوام
-لامپ یه بار مصرف؟!!! o - O
-بله از همینا که تو ویترنتونم هست فقط من از این بزرگاشو میخواما
- لامپ یه بار مصرف که نداریم ولی لامپ کم مصرف داریم(با لبخندی شیطانی)
-اهان!!! حالا داشتین تموم کردین؟ یا اصلا نمیارین؟
فروشنده o - O (در حال کندن موهای سرش)
خواهرم:کی میارین سر بزنم؟
من:در حال گاز زدن لامپای مغازه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۱۰
Amir70

ﺍﮔﻪ ﺍﻋﺼﺎﺑﺖ ﺿﻌﯿﻔﻪ ﻧَﺮﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ .. |:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
1. ﺑﺎﯾﺪ ﯾﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﻬﻤﯽ ﺭﻭ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻢ, ﺷﻤﺎﺭﻩ 5 ﺭﻭ ﺑﺨﻮﻥ
2. ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﻧﺴﺘﻦ ﺟﻮﺍﺏ ﺷﻤﺎﺭﻩ 11 ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ
3. ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﺸﯽ, ﺷﻤﺎﺭﻩ 15 ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ
4. ﺁﺭﻭﻡ ﺑﺎﺵ, ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺸﻮ, ﺷﻤﺎﺭﻩ 13 ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ
5. ﺍﻭﻝ ﺷﻤﺎﺭﻩ 2 ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ
6. ﺍﯾﻨﻘﺪ ﻋﺼﺒﯽ ﻧﺒﺎﺵ,ﺷﻤﺎﺭﻩ 12 ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ
7. ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮕﻢ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﺍﮔﻪ ﻻﯾﮏ ﻧﮑﻨﯽ !!
8. ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﮕﻪ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ .... ﺑﺎﯾﺪ 14 ﺭﻭ ﺑﺒﯿﻨﯽ
9. ﯾﻪ ﮐﻢ ﺗﺤﻤﻞ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ, ﺷﻤﺎﺭﻩ 4 ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ
10. ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﺭ ﺁﺧﺮ , ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭﻩ 7 ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ
11. ﺍﻣﯿﺪﻭﺭﺍﻡ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﺎﺷﯽ, 6 ﺭﻭ ﺑﺒﯿﻦ
12. ﻣﻌﺬﺭﺕ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ, ﻭﻟﯽ ﺑﺎﯾﺪ 8 ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯽ
13. ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺸﻮ ﺩﯾﮕﻪ, 10 ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ
14. ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻢ, ﻭﻟﯽ ﺑﺎﯾﺪ 3 ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯽ
15.ﺣﺘﻤﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﯼ, ﻭﻟﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺒﺎﺵ, ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭﻩ 9 نگاه کن




دیوثم خودتی هههههههههههههه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۰۸
Amir70

رفتم تو اتاق گودزیلامون ( خواهرم) داشت تست میزد بش گفتم جل الخالق!!!! تو ام آدم شدی تست میزنی؟؟؟؟ گودزیلای بووووق زل زل نگام میکنه میگه پ ن پ صبر کنم با تو آدم شم؟؟؟ یا اینقدر مثه تو تست نزنم که پشت کنکوری شم بد بخت؟؟؟ 
ب جان  امیرمدیر  که کلا با من لجه نباشه به مرگ عمه ی نداشتم تا حالا هیچکس اینجوری بم نگفته بود!! اینا رو میگن گووووودزیلاااااا! !!! :(((((

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۰۷
Amir70

فکر میکنید اگر در دوره حافظ و سعدی,فردوسی و... تلفن بود اونم از نوع منشی دار,منشی تلفن خونشون چی میگفت؟!

??

پیغامگیر حافظ:

رفته ام بیرون من از کاشانه خود غم مخور/تا مگر بینم رخ جانانه خود غم مخور/بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام/زان زمان کو باز گردم خانه خود غم مخور


پیغامگیر سعدی:

از آوای دل انگیز تو مستم/نباشم خانه و شرمنده هستم/به پیغام تو خواهم گفت پاسخ/فلک گر فرصتی دادی به دستم


پیغامگیر باباطاهر:

تلیفون کرده ای جانم فدایت/الهی مو به قربون صدایت/چو از صحرا بیایم,نازنینم/فرستم پاسخی از دل برایت


پیغامگیر فردوسی:

نمیباشم امروز اندر سرای/که رسم ادب را بیارم به جای/به پیغامت ای دوست گویم جواب/چو فردا برآید بلند آفتاب


پیغامگیر خیام:

این چرخ فلک,عمر مرا داد به باد/ممنون توام که کرده ای از من یاد/رفتم سرکوچه,منزل کوزه فروش/آیم چو به خانه,پاسخت خواهم داد


پیغامگیر منوچهری:

از شرم,به رنگ باد باشد رویم/در خانه نباشم که سلامی گویم/بگذاری اگر پیام,پاسخ دهمت/زان پیش که همچو برف گردد رویم


پیغامگیر مولانا:

بهر سماع از خانه ام,رفتم برون رقصان شوم/شوری برانگیزم به پا خندان شوم,شادان شوم...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۵۲
Amir70

 به پدرم میگم پسر همسایمونو تو سالن دیدم دوستام میگن تو مسابقات خیلی مقام داره 


پدرم برگشته میگه  خب که چی میگی الان برم برات خواستگاری


بخدا امیر من دارم میمرم اون تانکرتو بده بهم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۳ ، ۰۸:۱۴
Amir70

 من برا مسابقات باید 750 گرم وزن کم میکردم 


 به پدرم میگم اگه فقط سبزیجات بخورم جواب میده وزنم کم میشه


 پدرم برگشته میگه  اره چرا که نه تو چیزی از گوسفند کم نداری که


من: @-@


پدرم ^-^


 امیر اشغال اون تانکر اسیدت کو من خودموبکشم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۳ ، ۰۸:۱۰
Amir70

یه روز خوب :
من: انقدر دوست دارم میمون داشته باشم ^____^

مامانم: تو خودت میمونی :|

یه روز معمولی:
من :وای چشمای خره رو نگاه چه خوشگله ^____^

مامانم: آره دیگه تنها فرق تو باهاش همینه -__-

یه روزی که نشستم رو زمین :
مامانم: قوز نکن همینجوریش شبیه شتر هستی! :/


یه روزی که دارم سبزی خوردن میخورم:
مامانم: داری خودتو واسه عید قربان آماده قربونی میکنی؟ O_o

زندگیه من دارم آخه؟ :|||

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۳۳
Amir70

نمیدونم بچها اسم ده نودیارو چی گذاشتن .یکیشون رو صندلی جلوی ماشین جیش کرد میگم چرا نگفتی جیش دارم میگه اینجوری بهتر ه دیگه مامانی میره پشت میشینه جام راحتر میشه.من که در تربیتش کوتاهی نکردم .یه وقت فکر نکنید دختر خودمهااااااااااااااااااااا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۳۰
Amir70

اقا ما یه دهه هشتادی داریم خیلی گودزیلاس
یه سری دیدم داره تفکر میکنه دستشو کرد تو دماغش یه چیزای سبزی در اورد بعد یه ذره نگاش کرد بعد دوباره گذاشتتش تو اون یکی سوراخ دماغش !!!!!!!!!!!!!!!
ینی از این سوراخ به اون سوراخش کرد 
اصلا من موندم اینا چه مرگشونه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۲۸
Amir70

یه روز تو تاکسی نشسته بودم.پونصد تومن هم تو دستم بود(کرایه تاکسی!)
آقا من اصن حواسم نبود داشتم با پول موشک درست میکردم!
وقتی درست شد...پرتش کردم به سمت راننده..خود تو گوشش:دی
آقا عصبانی شدا.........منم حس خیسی کردم:)
حالا صد تومنی میخواست بهم بده(سکه)..محکم کوبوند تو گوشم:|
آیا راننده هم انقدر انتقام جو میشه؟

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۲۵
Amir70

یه روز تازه بابام ماشین خریده(206) بود بعد دختر همسایمون از من پرسید ماشینتون SDمنم فکر کردم میگه قسطیه(قستی ) بعد سرمو بالا گرفتم گفتم نه بابام همه ی پولشو داده دیگه هیچی دختره داشت سپر ماشینمون رو دندونی می کرد منم یه هفته افسردگی گرفتم سمت ماشین نرفتم .

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۲۲
Amir70

عاقا امروز با دوسدخترم رفتیم کنار دریا...
کنار آب خواستم باهاش شوخی کنم هولش دادم تو آب، عاقا چشتون روز بد نبینه یه مرد بدقیافه از آب اومد بیرون!!!
حالا اینا ب کنار هی میگفت من دوسدخترتم آرایشم پاک شده...فکرمیکرد من خرم دوسدختر من یه جیگریه ک تا نداره.
هیچی دیگه یارو رو هول دادم تو آب غرقش کردم! اما نمیدونم ازاون موقع ب بعد چرا از دوسدخترم خبری نیس؟!
ینی میشه تا اون طرف دریا شنا کرده باشه؟؟؟! :|

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۲۱
Amir70