خاطرات خنده دار

خاطرات خنده دار

بِــــــــــــــــسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوستان عزيز از امروز به بعد هر سري وبلاگ به 20 پست بروز رساني خواهد شد.... اگر كساني هستن كه خاطرات خنده دار دارن در قسمت نظرات به صورت عمومي بفرستن من براشون پست ميكنم
به وبلاگ خنده خوش اومدین،،،مطلب رو جمع آوری کردم پس صددرصد برای خودم نیست،،، امیدوارم فقط اینجا بخندیدن
سلام دوستان اين بنراي كه در قسمت پايين نوشتاري قرار داره با كليك كردن بر روي اون ها ميتونيد بريد داخل سايتشون يا از لينكدوني ادرسشونو بگيرد.....حتما به كليك سوتي و كليك چت سر بزنيد
به وبلاگ امیر 70 خوش اومدین
دوستانی که دوست دارن تبادل لینک کنن... همین ادرس را به اسم خاطرات خنده دار لینک کنن و در نظرات ادرس وب بدن منم لبنک کنم
دوستان عزیز این وبلاگ به روز رسانی شده ... امیدوارم از مطالب خوشون بیاد...لطفا نظر و لایک فراموش نشه
چت روم کلیک چت

الان رفتم سر کوچه سطل آشغالو خالی کنم، چشمم خورد به یه صحنه ی دردناک بغضم گرفت...

خیلی نامردی مامان!

موز می‌خورید به من نمیگید؟!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۵۰
Amir70

ی ضرب المثل جدیده ک تازگیا کشف کردم... 
.
.
.
.
.
.
.

.
.
.
موز اگه قوت داشت ،کمر خودشو اول راست میکرد....
والا!!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۴۸
Amir70

ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺑﯿﺎﺩ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ
ﻣﯿﺎﺩ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ من ﺍﺳﭙﺮﯼ ﺧﻮﺷﺒﻮ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﻣﯿﺰﻧﻪ …
ﯾﻌﻨﯽ ﺭﺳﻤﻦ منو ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﺭﺍﺳﻮ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ !
ﺧﺐ ﭼﺮﺍ ؟؟؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۴۷
Amir70

دوس دخدرم پیام داده عشقم کجابودی جواب ندادی 
میگم : wc
میگه: وااای چه تفاهمی نفس 
بعد میگه: ۲داشتی یا ۱ 
میگم: ۲
میگه :واااای دیگه باید منو بگیری خیلی تفاهم داریم :|
عاغا شوهر کمه ،سر ریـــ ـ ـ ـ دنم شده میخواد خودشو قالب کنه :|

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۴۵
Amir70

ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﻣﯿﮕﻢ ﮐﺪﻭﻡ ﮔﻮﺭﯼ ﺗﻮﻟﻪ ﺳﮓ؟
.
.
.
.
.
ﯾﻬﻮ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻩ ﺳﮕﻢ ! ﺗﻮﻟﻪ ﺳﮓ ﺍﺯ
ﺣﻤﻮﻡ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺩ ﻣﯿﮕﻢ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﻪ !!!! ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻣﻨﻄﻘﯽ
ﺑﻮﺩ |:

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۴۵
Amir70

داییم از سفر اومده بود، بهش گفتم
ﺗﺎﺟﺮ ﻭ ﺟﻬﺎﻧﮕﺮﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﺎﺭﮐﻮﭘﻠﻮ ﺍﺯ ﺳﻔﺮ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﺎﺯ
ﮔﺸﺘﻪ ﺍﺳﺖ ...
- ﭼﻪ ﺑﺮﺍﯾﻤﺎﻥ ﺍﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ ﻣﺎﺭﮐﻮ؟

یهو برگشت گفت: ﻣﺤﺼﻮﻟﯽ ﺷﮕﻔﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﻪ ﺍﺳﻢ
زهرمار آﻭﺭﺩﻩ ﺍﻡ . :|
ﻣﮕﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ ﯾﻪ ﻗﺮﻭﻥ ﭘﻮﻝ ﮐﻒ دستم ﮔﺬﺍﺷﺘﯿﺪ ﮐﻪ ﺗﻮﻗﻊ ﺳﻮﻏﺎﺗﯽ ﺩﺍﺭﯾﺪ .
پاشو برو تو اتاقت با این قیافِت شاسکول :|


امیر علی داداش تانکر اسیدو کجا پارک کردی بپرم توش شنا کنم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۴۴
Amir70

یه چند وقت بود برا ملاقات یکی از اقوام میرفتم بیمارستان
یه پرستار چشممو گرفته بود خیلی تو کفشﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ، خلاصه یه روز ﺗﻮ ﺭﺍﻫﺮﻭ ﺑﻮﺩﻡ که یهو ﺻﺪﺍﻡ ﮐﺮﺩ بعدم یه چشمک برام زد
منم عین دختر ندیدها با کله رفتم سمتش
ﮔﻔﺖ ﻣﯿﺸﻪ ﯾﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﯿﺎﯾﻦ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ آﺯﻣﺎﯾﺶ ﮐﺎﺭﺗﻮﻥ ﺩﺍﺭﻡ
رفتم ﺗﻮ ﺍﺗﺎقو ﺩﺭﻭ بستم ،ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﮔﻔﺖ ﺑﯿﺎ دستشویی 
وای ﺩﯾﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﺯ ﺟﺎ ﮐﻨﺪﻩ ﻣﯿﺸﺪﻡ
بدو بدو ﺭﻓﺘﻢ سمتِ ﺩﺳﺸﻮﯾﯽ
ﺩﯾﺪﻡ ﯾﻪ ﭘﯿﺮ ﻣﺮﺩﻩ ﺭﻭ ﻭﯾﻠﭽﺮ ﻧﺸﺴﺘﻪ |:
ﭘﺮﺳﺘﺎﺭﻩ ﮔﻔﺖ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯽ ﺍﯾﻦ ﺍﻗﺎ ﺍﺩﺭﺍﺭ ﮐﻨﻪ ؟؟
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﯾﻢ ﺍﺯﻣﺎﯾﺶ ﺍﺩﺭﺍﺭ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ﺍﺯﺷﻮﻥ ﺍﮔﻪ ﻣﯿﺸﻪ شما لیوانو ﺑﮕﯿﺮﯾﻦ ﺗﺎ اون ﺑﺸــ........ﺎﺷﻪ ﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﻟﯿﻮﺍﻥ ||:

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۴۲
Amir70

دیشب رفتم رستوران ؛200 هزار تومن پول غذام شد ! :|
.
.
.
خیلی سعی کردم عَنمو نگه دارم که 200 تومن نره تو چاه ولی نشد
صبح نشستم بالاى سرش،اینقد گریه کردم ...
میخاستم بغلش کنم مامانم نزاشت
حال بهم زنم خودتونید ، شوخی نیست که 200 هزار تومنه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۴۰
Amir70

پسرخالم 4 سالشه رو فرش خونمون خرابکاری کرده بود
مامانشم داشت تو جمع دعواش میکرد.
اونم با همون لحن بچه گونش گفت 
خوب چیکار کنم....سوراخه میریزه دیگه!

ینی همه پاره شدن از خنده :)))

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۳۸
Amir70

پدرم داشت دنباله مرغمون میدویید یهو تا دولا شد که بگیرتش
زاررررررررررررررررررررت گوزید
بابام  گفت: ای بابا ... اینو میگیری اون یکی در میره

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۳۶
Amir70

دخترای ورودی 93 توجه کنید
اومدین دانشگاه زرتی تو هفنه ی اول عاشق نشینا
.
.
.
.
.
.
ما از هفته ی دوم و سوم میایم ^_^

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۳۵
Amir70

دیروز رفتم خونه خالم میگم بچت کو؟؟؟
میگه تو اتاقشه با من قهر کرده
میگم چرا؟ میگه: آخه امروز حواسم نبود اسمشو بدون جان صدا کردم، اونم باهام قهر کرد
:|
:|
اونوقت من بچه بودم، مامانم خیلی میخواست بهم احترام بزاره بهم میگفت اووووی:|

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۳۱
Amir70

عاقامن موندم چراوقتی من دیرمیرسم روسفره ی غدامامانم میگه هرجابودی برو همون جا غذا بخوربیشعور حالا تا داداشم دیر میرسه میگه قربونت برم پسرخوشگلم بیاپیش خودم بشین  امیر کصافت پاشو غذای داداشتو بیار
مسئولین رسیدگی کنن من مامان خودمو میخوام

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۲۷
Amir70

یه همسایه داریم عربن پسرش دوسه سالشه هنوزنمیتونه درست حرف بزنه دیروزبه داداشم میگفت إنی داداشم فکرمیکردحرف زشت بهش میزنه تاتونست کتک زدشو بهش میگفت انی باباته بیتربیت کصافت
حالانگو بدبخت منظورش عینی بوده بعله ه ه همچین همسایه با ادبو داداش کصافتی داریم مااا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۲۶
Amir70

صبح ازخواب پاشدم دیدم بابام تواتاق روبه روم نشسته گفتم بزاریکم اذیتش کنم بلندشدم دس گذاشتم روقلبم وشروع کردم به دادوبیداداخ وای خدامردم وخودموانداختم زمین بابام سریع اومدبالای سرم وحالموبانگرانی میپرسیدحالامامانم اومده میگه چی شده بابام میگه قلبش دردمیکنه زودزنگ بزن اورژانس مامانم :عاقاولش کن میخواداتاقاروجارونزنه پاشوپاشواول اتاقاروتمیزکن بعدش اگه خواستی بمیرکه خونه تمیزباشه 
من:ای خدااینامنوازتوجوب پیداکردن؟من  داداشمو میخوام کامران کجایی هیچکس منودوس نداره

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۲۴
Amir70

عاقا من یه بار با خانوادم رفتم بیرون، شب رو تو یه امام زاده خوابیدیم منم صبح ساعت ۶ دسشوییم(گلاب به روتون) گرفت. بعد خواستم دستام رو بشورم (شیرش از اینا بود که وقتی دستت رو بگیری زیرش آب میاد) که دیدم دوتا شیر بغلی درحالی که کسی اونجا نبود باز شدن! منم بدون مکث تا خود شهرمون دویدم. بعدا بابام گفت که شیراش خراب بوده و به مدت ۲ سال و۵ ماه و ۲۱ روز من رو مسخره میکردن :(

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۱۹
Amir70

عاغا رفته بودم خونه ی عموم اینا
یه مگس بد جوری رو مخم بود من با یه حرکت کاملا حرفه ای کتلتش کردم
عموم برگشت کاملا جدی بهم گفت:
تنها حیوون خانگی ما اون بود تو هم اونو کشتی.
راست میگفت طفلکی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۱۵
Amir70

رفـتـم عـکس پـرسـنلی انـداخـتـم
دخـدره ورداشـه مـوهـای سـینـه مـو کـه ا یـقـیه م زده بیـرون فـتوشـاپ کـرده
بـعـد رفـتم عـکـسو بـگـیرم بـا خـوشـحـالـی مـیگـه مـوهـای زائـدتـونـم ا تـصـویر حـذف کـردم کـیـفـیت کـار بـالا بـاشـه
:|

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۱۴
Amir70

ما بجه بودیم با مادرم و زن عمو رفته بودیم واسه خرید بعد بیرون ساندویچ خوردیم
مامانم بهم گفت وقتی برگشتیم خونه به کسی نگی که ما بیرون غذا خوردیم
منم گفتم باشه 
همین که به خونه رسیدیم سلام بابا مااصلا بیرون ساندویچ نخوردیم اصلانام نوشابه سیاه نخوردیم
بعد مامانمو زن عموم تو افق محو شدن

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۱۲
Amir70

آغا ما دیروز این مادر بزرگمونو بردیم دکتر
دکتر معاینش کرده مادر بزرگم میگه اقای دکتر آزمون(فامیلیه بدبخت آزما بودآآآ!!!) چیزیم نیس یه بسته ازون قرصای ام قاسم (امگاسه)جیلوفن(ژلوفن)یه دو بسته هم چرک خشک کن بنویس خوبه خوب می شم باور نمی کنی یه ام ار ام(ام آر ای )برا اخر هفته بنویسی برم می فهمی راس میگم واسه فیزیو ترابی (تراپی) هم پیش خودت میام 
دکتره: 0_0 
من:O_O
مادر بزرگم:^_^
.
.
.
منم که دارم بال بال میزنم تو افق محو شم

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۳ ، ۰۹:۲۱
Amir70

رنامه ریزی شهر ما برای صرفه جویی در مصرف آب:
قطع سراسری آب به مدت 18 ساعت
نتیجه برنامه:
کلیه همشهریان عزیز روز بعد حمام کردند و تانکرهای آب را هم تا خرخره پر کردند.
نتیجه اخلاقی: نکن برادر من! آب را قطع نکن!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۳ ، ۰۵:۴۳
Amir70

رفتیم خونه یکی از فامیلا ی نامه سوگواری از آشناهاشو آوردن..پسر کوچیکش نامه رو خوند.گفت عجب شعر طولانی نوشتن.من فقط مینویسم خداحافظ پدر...باباهه عصبانی شد گفت ب اونجاها نمیکشه من مینویسم خداحافظ پسر...اصن ی وضیه!!‏

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۳ ، ۰۵:۳۷
Amir70

رفتم مغازه فروش بازی یارو داره تعریف میکنه که: آره ه ه ه . . . من همه بازی هایی که اومدن و نیومدن رو دارم . . .
رفتم تو بهش میگم Devil may Cry 5 رو بهم بده . . .
یارو بلند شد رفت ... بعد 15 ذقیقه صداش میاد : علییییییی . . . (رفیقش) . . . مغازه دست تو من فردا میام . . . حالا : 
من :)
یارو :|
الساندرو دل پیرو O_O

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۳ ، ۰۵:۳۴
Amir70

جونم براتون بگه رفتم ماشین بخرم ، نشون یه صافکار دادم میگه درش خورده 
این طرف شاسی هم تصادف داشته 
زیر اتاق پوسیدگی داره 
از عقبم ضربه داشته 
و .....

بعد اخر کار میگه : ماشین سالمیه بخرش !
من ^-# 
صافکار محترم (((((:
ماشین -_-
یا من معنی سالم را نمیدونم یا واقعا وضع ماشینهای دیگه خیلی خرابه !!!
( بین خودمون باشه بعدا فهیدم ماشین دست یه دختر بوده برای همین گذاشتمش و با سرعت گرخیدم !)

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۳ ، ۰۵:۳۲
Amir70

آقا ما پامون شکسته بود 
وقتی تو بیمارستان بودم گفتم به به الان پیه عالمه کمپود ، غذای خوش مزه و...
حالا وقتی آومدم خونه میگم:یکی بیاد کمکم بابام میگه خو مگه نمیتونی چهار دست و پا راه بری
o_O
اینگه هیچ مامانم سیب زمینی سرخ کرده درست کرده بعد خواهرم سه تا مبل اونور تر داره میخوره میگم یه دونه میدی میگه نه برو خودت ور دار میگم نمیتونم میگه خو نخور o_O
فقط یه سوال :کی میتونه کمکم کنه برم دست شویی الان دو روزه نرفتم دست شویی هیچکس نمیاد کمکم هر وقت حرف میزنم میگن ساک شو خودت برو کمممممممممممممکککک

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۳ ، ۰۵:۰۵
Amir70

تو فرودگاه بودیم می خواستیم خیر سرمون بریم مسافرت بعد مسئوله اومد گف شازده تون {منو میگه} سربازه نمی تونه از کشور خارج بشه بعد مامان بابام بهم گفتن تو نمی تونی بیای برگرد خونه وسایلمو دادن خودشون رفتن حالا هم دم به دیقه نمی دونم چیرو می خوان ثابت کنن برام عکسای خوشگل موشگل می فرستن منم هی در جوابشون می فرستم کوفتتون بشه من موندم بابا ننه ی واقعی من کجان شما ندیدینشون :|

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۳ ، ۰۵:۰۴
Amir70

آغا دیشب ساعت 4:30 اینا بود.ماهم طبق معمول داشتیم با عشقم حرف میزدیم. این گف من از هیچی نمیترسمو اینا ....
من بیشعور بازیم گل کرد و تو دلم گفتم اشکتو در میارم.

من:مارال؟
م: جانم عشقم ...
من:مارال اگه دیدی یچیزی پاتو قلقلک داد نترسیااااااا
م:دیوونه این حرفا چیه ...
من:مارال بگو اقا من میترسم بلف زدم. .
م:نمیگم. .فک کردی میترسم ...
من:مارال دیدی الان دراتاقت واشد یه نور با صدای عجیبی وارد اتاقت شد نترسااا..فقط صلوات بفرس ...
م:به قران مجید جیغ میزنما امیر ....توروخدا بس کن ....غلط کردم ...
من: مارال چشای خوناشامو از تو پنجره میبینی ؟
م:امیر ...تورو جون من بس کن ...بخدا قلط کردم ...آقا من میترسم ...من ترسو ..توروخدا ببخشو بس کن .....
من:مارال آینه داری تو اتاقت ؟ یه نگاه بهش بنداز ...
م: کصافططططططططططططططط عوضییییییییییی ...خخخخخخخخخ
بعد زنگ زدم داش گریه میکرد ....! اعتراف میکنم کار اشتباهی کردم. تا صب ساعت 7 نازشو کشیدم تا بام آشتی کرد. 
بعد ساعت 5 اینا داش میگف امیر یه نوری چیزی داره از پنجره اتاقم میتابه ...!خخخخخ ..آخی ! طفلی .....
روانیم خودتونین .....من شاید بی شعور باشم ولی ذاتم پاکه ....:D خخخخخخخخخ

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۲۲
Amir70

کامنت های مردم خوزستان بعد از طوفان :

- نزدیک بود طوبه کنم
- تو روحتون 190 هزار تومن شلوارم معلوم نیست کجا رفت
- تو محل ما نوح با کشتی دیده شده
- اقا اگه کسی یه لیف با یه گردالی آبی وسطش پیدا کرد مال منه .....گذاشته بودم آفتاب بخوره
- این عید رو به تمامی نصابان آنتن تبریک میگویم
- هی به این خانومااا میگم حجابتونو رعایت کنید حالا تا مارو به کشتن ندن ول نمی کنن...
- گربه و دیش ماهواره بود که تو آسمون می رفت
- خدا ما رو نخور
- آقا یه حوله گل گلی باد آورده خونمون.........صاحابش راضی باشه من باش رفتم حموم
- یکی دستش خورده بود به دکمه قیامت داشت لود میشد وسط کار کنسلش کردن
- خوب شد من از کفش تن تاک استفاده میکنم چیزیم نشد ......استفاده از کفش تن تاک رو به شما پیشنهاد می کنم
- ولی حق ارمیا نیود اول بشه
- نماز (غلط کردم) چند رکعته

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۱۷
Amir70

ﺧﻮﺑﯿﻪ خیانت کردن ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ≧◔◡◔≦ 
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.≧◔◡◔≦ 
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خیانت کردن ﺧﻮﺑﻰ ﺩﺍﺭﻩ؟ :|
ﺑــﺎﺯﻯ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﺎ اﺣﺴﺎﺳﺎﺕِ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺧﻮﺑﻴﻢ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﮕﻪ؟
ﺍﻭﻣﺪﻯ ﺍﻳﻦ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺩﻧﺒﺎﻝِ ﺧﻮﺑﻴﻪ خیانت کردن ﻣﻴﮕﺮﺩﻯ ﻛﻪ ﭼﻰ؟
ﻣﻴﺨﻮﺍﻯ خیانت کنی؟ !!O.o
ﺗﻮ ﺍﻧﺴﺎﻧﻰ؟؟O.o
ﺗﻮ ﻭﺟﺪﺍﻥ ﺩﺍﺭﻯ؟O.o
ﺍﺯ ﻋﺎﻗﺒﺘﺖ ﻧﻤﻴﺘﺮﺳﻰ؟O.o
خجالت بکش :|
بزنم پرت شی افق مریخ

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۰۸
Amir70

یه روز یه جا دوره هم نشسته بودیم,استغفرالله ماهواره شون روشن بود.
داشت مده لباس پخش میکرد.یکی دراومد گفت:آخه اینا چه لباسی این زنا میپوشن که هیچ پوششی نداره؟؟؟
رفیقم از روی شوخی گفت:اینا بدبختن؛پولشون نمیرسه لباس بیشتری تنشون کنن!!!
از قضا یه گودزیلای 6 ساله که کناره باباش نشسته بود بلند گفت:اینکه چیزی نیس؛1بار من یواشکی دیدم بابام توماهواره مون از این بدبخت ترشم میبینه!!!!
آخه عزیزه من؛بچه رو یه جایی قفل کن بعد برو خاک بر سری ببین....
خدایا توبه...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۰۷
Amir70