خاطرات خنده دار

خاطرات خنده دار

بِــــــــــــــــسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوستان عزيز از امروز به بعد هر سري وبلاگ به 20 پست بروز رساني خواهد شد.... اگر كساني هستن كه خاطرات خنده دار دارن در قسمت نظرات به صورت عمومي بفرستن من براشون پست ميكنم
به وبلاگ خنده خوش اومدین،،،مطلب رو جمع آوری کردم پس صددرصد برای خودم نیست،،، امیدوارم فقط اینجا بخندیدن
سلام دوستان اين بنراي كه در قسمت پايين نوشتاري قرار داره با كليك كردن بر روي اون ها ميتونيد بريد داخل سايتشون يا از لينكدوني ادرسشونو بگيرد.....حتما به كليك سوتي و كليك چت سر بزنيد
به وبلاگ امیر 70 خوش اومدین
دوستانی که دوست دارن تبادل لینک کنن... همین ادرس را به اسم خاطرات خنده دار لینک کنن و در نظرات ادرس وب بدن منم لبنک کنم
دوستان عزیز این وبلاگ به روز رسانی شده ... امیدوارم از مطالب خوشون بیاد...لطفا نظر و لایک فراموش نشه
چت روم کلیک چت

عاقایی که شوما باشی دیروز خالم اینا خونه ما بودن بعد خالم رو به گودزیلا کرد و گف: دانــــــیــــــال بیا رو پام بخابونمت !!!
حالا با هزار مصیبت و گرفتاری گودزیلا رو اوردیم که بخابه,مامانش داره واسش لالایی میخونه ؛ بعد برگشته به مامانش میگه:
مَــــمـَـــن هر وقت لالاییت تموم شد بگو بخابم
من:^_^
یهو دیدیم گودزیلا مثل پلنگ جویبار رف گوشی منو اورد پیش مامانش و بهش گف: مامان بیا امیر آهنگ های قشنگی داره, یه آهنگ خوب و ملایم بزار , من بخابم
من:^_^
بعد مامانش آهنگ : تو فرق میکردی واسه من با همه / واسه اینه که میمردم واسه تو (حمید عسگری) . . . . گذاشت و گودزیلا هم خابید
حالا زمان ما که اینجوری نبود که 0_0 
ما رو با تهدید قاشق داغ میوردن رو پاشون میزاشتن و دستامونو مثل چی محکم میگرفتن و ما هم در اثر حرکت زیاد سر و گردن چند ساعتی واسه خودمون میرفتیم تو کما همه فک میکردن ما خابیم
والااااااااااع به همین پایه میز عسلیه قسم

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۰۰
Amir70

خــعــلی دوس دارم یـه پـسـت بـذارم بگم دختر خانوما بیاید مـخ مـنـو بـزنـیـد
.
.

ولی چـون مـیـدونـم چیزی پیدا نمی کنید هیچ اصراری نیست...

راحــت بـاشـیـد بـریـد بـقـیـه پــسـتـها رو بخـونـیـد!!!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۳ ، ۰۷:۵۳
Amir70

یـادمـه کـلاس سـوم ابـتـدایـی بـودم سـر زنـگ ادبـیـات فـارسی, مـعـلـم اومد سر کـلاس خـعـلی مـحـتـرمانه و با 

صـدای خالـه نرگـس بـلـنـد گفت(حالت شـعری): 

بـچـه‌ها کـتـابـها را بـگـشـایـیـد...

ما هـم فـنـچ بودیـم هـمـه با هـم کـتـابارو باز کردیم و یکصدا بـا شـعر گفـتـیـم:گــشـادیـم گــشادیـم!!!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۳ ، ۰۷:۵۱
Amir70

یـه مـخـاطــب خـاص دارم,شیــــک ،جـــــذ­اب. . .بــا حـجـاب، خـــوش اخـــلاق,شــبـیــه ســلـنــا گــومــز(لعنة 

الله عـلـیهـا) شـــوخ طــبــع و مــهربــون و... خلاصــــه هـــــــرچی بگــــم کـــم گفتـــم!!! ^__^

فقط مشـــکل اینــه که
.
.
.
.
.
.
.

دقیقــــا نمی دونــــم کیـــه و کجاســـت!!!

ولــــی عــــــــــــــ­اشقشم بــه خــدا ، خــــدا حفظش کنـــه بــرام!!! خخخ

بـــرای خــوشـبـختی داداشــتـون دعــا کـنیـد..

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۳ ، ۰۷:۵۰
Amir70

از کـلانـتـری هـای شـهـر بـیـزارم ....
.
.
.
.
.
چـون تـو یـکـیـشـون پـرونـده دارم !!! ^_^ 

((امیر هـمـسـایـه شـادمـهـر ایـنـا ))

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۳ ، ۰۷:۴۶
Amir70

دُختره اِســــتآتوس زَده :یه جُمله قَشنگ بِم بگو!

بَعد مَنم گُفتم یِکم بِخندَم نوشتم:

تو خوشگــــــــِلی مِثل پَری

اَمـــــــآ کِصــآفَط و خَری

اَگــــــــر چه تو خِیـــــــلی خَری

هَمیـــــــشه دَر قَلب مَنی

دوسِت دآرم کِصـــــــآفَط

خآک تو ســــــــَره قیافَت^____^

فِک کُنم دَستش خورد مَنــــــــو بِلآک کَرد!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۳ ، ۰۷:۴۴
Amir70

دارم با دختره چت میکنم میگه من نمیتونم تولاین پستای دوستامو لایک کنم چیکار کنم؟؟؟ 

بهش گفتم احتمالا مشکل از نتته. برگشته میگه مشکل از ننه ی عمته کثثثثثثثافط!!!بعدم بلوکم کرد

اینا اگه با حشره کش به آمریکا حمله کنن آمریکا فلج میشه بخدا!!!!!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۳ ، ۰۷:۴۰
Amir70

بعد پنجاه سال هنوز نتونستن آب پاش ماشین رو یه جوری درست کنن

که ۵ تا ماشین بغلی و عقبی و جلویی رو آب پاشی نکنه!

شیشه پاک کن ماشین رو که میزنی باس از همه اتوبان معذرت خواهی کنی

فراموش نشه که تکنولوژی ما در پراید نهفته است

من یه بار آب پاش رو زدم دیدم صدای داد و هوار میاد.

یه موتوری اومد کنارم سه تا پسر بودن بیچاره ها دوش گرفته بودن!

گفت آقا حداقل یه حوله بده صورتمونو خشک کنیم!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۳ ، ۰۷:۳۸
Amir70

دخترای سرزمین من گریه نمی کنند

خسته از تفاوتها، خسته از سنت های باطل 

خسته از عشقهای دروغین، خسته از نگاهای شرم آور

بغض میکنند اما گریه...

نه اینکه احساس نداشته باشند 

نه عزیزم....
.
.

ریمل شده هفتاد هزار تومن...
میفهمی.!!!؟؟؟؟

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۳ ، ۰۷:۳۱
Amir70
 امروز گوشی دختر داییم باد کرده بود اومده بهم میگه امیر بیا ببریم تعمیگاه 

 گرفتیم بردیم  مرده میگه مبارک باشه

 پو حاملست

 اصلا یه وعضی شده 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۳ ، ۰۷:۳۰
Amir70

دختره تو چت گفت :یه چیزی ذهنمو مشغول کرده بپرسم؟؟ گفتم بپرس 


گفت :وای فای همون اندرویده؟

من برم نفت بیارم خودمو آتیش بزنم

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۳ ، ۰۷:۲۸
Amir70

یه زن انگلیسی میاد ایران. سوار تاکسی میشه. 

عطرش خیلی خوش بو بوده.راننده می پرسه: این چه عطریه؟

زنه می گه: نینا ریچی از رم.

بعد از چند دقیقه راننده می گوزه. 

زنه می گه: این چه بوییه؟ 

راننده می گه: لوبیا چیتی از قم!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۳۶
Amir70

مامانم سر نماز وقتی بلند میگه الله اکبر الله اکبر منظورش اینه امیر پاشو زیر غذا رو کم کن نسوزه ...!!!

بابام هم که سر نماز بلند میگه الله اکبر الله اکبر منظورش اینه که امیر بزن کانال 1 اخبار شروع شد,در کل هر

الله اکبر بعدی یعنی بزن یه کانال دیگه ببینم چی داره....!!!

حسین (داداش کوچیکم)هم که عشق کشتی و کلا ورزشه یهو سر سجده نگاش به بازوهاش می افته....جو

میگیره 10 تا شنا می ره...!!!

خودم هم که بگم ریا میشه.....!!!

خلاصه کلا خانواده داغونی هستیم دوستان,خواستم در جریان باشید!!!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۴۵
Amir70

یکی دیگ از فانتزیای معکوسم اینه که یه یه روز توی کلاس در حال پست نوشتن واسه بچه های وبلاگ با

گوشیم باشم و یهو استاد ماژیکو پرت کنه سمتم و بگه هیامیر کچل(به قول حسین) بیا جلو ببینم، یا این سوالو

جواب میدی پایه تخته یا با 0.25 صدم میندازمت بدون حذف، منم یه لبخند ریز مجلسی بزنم و با غرور ماژیک رو

بگیرم وبرم پا تخته تو یه فرموله تخیلی از خودم حلش کنم و استاد کفش ببره و دهنش وا بمونه از تعجب منم تا

دهنش بازه ماژیکو بکوبم تو حلقش و بادستم بکوبم تو سینشو بگم ببین..... به ما نمیخوری آخه...!!!

بعد با تشویق بچه ها جو بگیره از موهاش بگیرم سرش رو هی بکوبم به میز و یهو چاقو رو از جیبش بکشه بیرون

و تا بخواد بزنه من از خواب بیدار بشم و در حالی که دارم نفس نفس میزنم استاد زبانمون(selena gomez) بگه

امیرجان نترس سر کلاس خوابت برده بود داشتی کابوس می دیدی,بچه ها یکی پتو بیاره امیر خوابش میاد!!!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۴۲
Amir70

گلاب به روتون تازه توی دستشویی دانشگاه نشسته بودم که ازدستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت:سلام

حالت خوبه؟؟؟

منم که جوگیر جواب دادم سلام آره حالم خیلی خیلی توپه تو خوبی؟؟؟

بعدش اون آقاهه پرسید:خوب چه خبر؟ چیکار می خوای بکنی؟(تودلم گفتم، این دیگه چه سؤالی بود؟ ) ولی

کم نیاوردم گفتم هیچی منم مثل خودت هیچی نخوندم اومدم یه کم فکرکنم دلم واشه ,بد جورگرفته...

(وقتی سؤال بعدیشو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور میشه)

گفت:منم می تونم بیام طرفت؟(نفس عمیق کشیدم و به خودم گفتم امیر مؤدب باش و خونسرد وبا حفظ احترام

جواب بده,خب ترسیدم استاد باشه طرف)

بهش گفتم:راستش نه الان یکم سرم شلوغه باشه واسه بعدا میای حالا !!!

یه دفعه آقاهه با لحن عصبی گفت: ببین من بعداً باهات تماس می گیرم. یه دیوونه داخل دستشویی بغلی

همش داره به همه سؤال های من جواب میده!!!


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۳۹
Amir70

همکلاسیم توی فیسبوک درخواست دوستی داد منم گفتم اگه قبول نکنم ناراحت میشه و درنتیجه

قبول کردم، الان شنیدم رفته به بقیه دخترا گفته: بچه ها امیر منو دوست داره!!!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۳۵
Amir70

مـورد داشـتـیـم دخـتـره بـه خـواسـتـگار فـلـجـش جـواب مـثـبـت داده...
.
.
.
.
تـا بـبـرنـش بـرنـامـه مـاه عـسـل احـسـان عـلـی خـانـی رو از نـزدیـک بـبـیـنـه !!! ^_^

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۳۳
Amir70

به دکمه اینتر صفحه کلید کامپیوترتون قسم الهام این پستو بخونه کارم تمومه ^__^
عاغا یه بار تو خونه نشسته بودم دیدم گوشیم زنگ خورد ^_^
گوشی رو برداشتم مخاطب فوق العاده خاصم گفت : امیر من امتحانم تموم شد با دوستام داریم میاییم بریم خونمون ، از سر کوچه شما هم رد میشیم بیا تا ماشین حسابت رو بهت بدم ^_^
عاغا منم با شروار کردی و این استین کوتاه دویست تومنی ها رفتم سر کوچه نشستم دیدم مخاطب فوق العاده خاصم با هفت هشت تا دختر اومدن ، دوستاش که منو دیدن شروع کردن به گاز گرفتن آستین کوتاه دویس تومنیم ^__^
خودشم ماشین حسابو انداخت جلوم رفت ،دی : والاا انگار بابا و داداش خودش با کت و شلوار دامادی میرن سر کوچه برمیگردن ^__^
حالا بماند که بعد اون بلایی سرم آورد که میخوام برم دستشویی کت و شلوار میپوشم چه برسه به این که بخوام برم سر کوچه ^__^

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۳ ، ۱۳:۰۸
Amir70

ترم قبل رفتم پیش مخاطب فوق العاده خاصم تا ریاضی برام بگه عاغا اصلا یه برنامه ریزی کرده بودم در

حد فیلم جدایی نادر از ننش عاشقانه‎ ‎^_^ خخخخ

وقتی رسیدم به درس لیمت ها شروع کردم به اجرای عملیات با رمزه الهام امیرت قربونت بره

^_^

من : الهام اسم اون علامت چیه ؟

اون : این علامت بی نهایته دیگه

منم علامت بی نهایت رو کشیدم و جلوش نوشتم دوست دارم

^_^ یعنی بی نهایت دوست دارم و منتظره صحنه های عاشقونه بودم ، دیدم با خودکار زد رو دستم

من : دی : چرا میزنی خو ؟

اون : تو اومدی درس بخونی یا مجنونن بازی دراری ؟هان هان هان ؟ بیا این تمرینارو حل کن ببینم

^__^ دی :

حالا وقتی خواستم بزنم بیرون برم خونمون گفت : امیر منم بی نهایت دوست دارم

من: ولی من خواستم گولت بزنم تا سوال آسون بدی ^__^خخخخ

اون : امیر میکشمت ت ت ت ت

من : شوخی کردم شوخی کردم ،بابا به خدا شوخی کردم ،فرار ر ر ر

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۳ ، ۱۳:۰۶
Amir70

چند روز پیش موتور محمد رفیقمو برداشتم رفتم دنبال مخاطب فوق العاده خاصم حالا مگه سوار میشد

^__^

با هزار بد بختی راضیش کردم سوار شد محکم کمرو گرفت ، گفتم خخخخخ ، گفت : امیر خب میترسم

،مسخرم نکن ، گفتم : دختر مسخر کردن کاجا بود ، کمرو محکم گرفتی کم فشار بیار خفه شدم ^_^

خلاصه رفتیم دنبال کارای ثبت نامش ، برگشتن گفت: امیر ؟

من : جونم ؟

اون : بزار منم موتور برونم

من : دی : ^___^ بابا نمیتونی، دختر بترس از روز رستاخیز

اون : بلههههههه میتونم ، منم زن ذلیل^_^

عاغا رفتیم خونمون تو حیاط کنارش وایسادم همه چی رو درست کردم و گفتم :گاز بده خاموش نشه و

کلاچو آروم ول کن ،عاغا داشت خاموش میشد گفتم گاز بده ه ه ه ، بیچاره ترسید گازو تا آخر گرفت

کلاچو یه دفعه ول کرد موتور تک چرخ زد خواست بیفته خودشو گرفتم ولی موتور قیژژژژ رفت تو کولر

^_^ بابام اومد بیرون با شیلک افتاد دنبالمون و فحش میداد خخخخخ


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۳ ، ۱۲:۴۰
Amir70

دیشب مامان و آبجی کوچولوم رفتن خونه بابا بزرگم ، من و بابام و داداشم تو خونه

نشسته بودیم

بابام گفت : امیر  بابا بیا یه بازی کنیم ، دلمون پوسید

من : چشم بابا جون اسم فامیل بازی کنیم ؟؟؟

بابام : آره پاشو قلم کاغذ بیار

خلاصه نشستیم و قرار شد با "ی" بگیم ، شروع

حالا بازی تموم شد بابام میوه رو نوشته یه دونه سیب !!!!

داداشم نوشته بود ، یردالو !!!

گفتم : قبول نیست ، این مسخره بازیا چیه ؟؟؟

بابام : پاشو پاشو جوجه تیغی )موهامو فشن کرده بودم( تورو چه به اسم فامیل

داداشم : بابا اصلا این شعور نداره ، بابا زردالو و یردالو اصلا فرق دارن ؟؟

بابا : نه
مامانم و آبجی کوچولوم اومدن میگم آبجی یردالو میوس ؟؟؟
آبجیم : کامران گه نخور خستم
مامانم :امیر ر ر ر رباز خواهرتو اذیت کردی ؟؟؟؟ دی :دی :دی
من پرورشگام رو میخوام ^_^

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۳ ، ۱۲:۳۸
Amir70

یـه کـاسـه ای هـسـت بـهـش مـیـگـن کـاسـه ی صـبـر!!!

مـنـتـهـی مـن شـک دارم کـه واقـعـا واسـه مـن یـکـی کـاسـه بـاشـه ..!!!

فـکـــرکـنـم از ایـن لـگـن قـــرمـــزاس^_^


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۳ ، ۰۸:۰۳
Amir70

ساعت شیش صبح

الهام : امیر اگه با ماشینمون تصادف کنیم خدایی نکرده یکی از انگشاتم قطع بشه بازم منو میخوای

عایا ؟؟؟

من : بلیا به همین هسته زردالو سوگند :(((

الهام : منم اگه ماشینمون تصادف کنه تو صورتت له له بشه , کامل بسوزی , چشات دراد , یه دست و

یه پات قطع بشه بازم دوست دارم ^_^

من : انوخ چرا خودتت انگشتت قطع بشه ولی من تیکه پاره بشم ؟

الهام : آخه میدونم من یه ذره صورتم بسوزه دیگه نمیخوایم , وای امیر این بود جواب محبت هام ؟ تو

منو فقط واسه خوشگلیم میخوای ؟ این بود عشقت عایا ؟این بود قسم خوردی تا آخرش باهامی , امیر

من مهریم رو میزارم اجرا پدرتو درمیارم , با احساسات من بازی میکنی ,رفتی زندان میفهمی دنیا دست

کیه ,بچه سوسول

من : الهام بانو؟

الهام : بلیا ؟

من : امشب شام مهمون من

الهام :اوممممم لواشکم میخلی؟

من : بلیا

الهام :آخ جون ن ن ن ن دوست دارم دوست دارم دوست دارم خدافظ

ینی به همین هسته زردالو سوگند این دخترا دیوونننننننننن

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۳ ، ۰۸:۰۱
Amir70

آبـروم مـیـره ولـی فـدای خـنـده تـون^_^

اعـتـراف مـی کـنـم یـه دخـدر عـمـه داشـتـم کـه از مـن خـوشـش مـی اومـد, یـه بـار چـنـد سـال پـیـش

اومـدن خـونـه ی مـا , گـلاب بـه روتـون مـن رفـتـم دسـشـویـی ) حـیـاطـه(بـعـد از یـه دیـقـه صـدای دخـدر

عـمـه مـو شـنـیـدم کـه اومـده تـو حـیـاط بـعـد ازم پـرسـیـد : چـی کـار مـی کـنـی؟؟؟

گـفـتـم: واقــعـن مـی خـوای بـدونـی؟؟؟گـفــت: آره حـتـمــا!!! گـفـتـم: والا دارم م یـ ریــ نـ م , ... کـافـیـه یـا

بـیـشـتـر تـوضـیـح بـدم؟؟؟ ^_^گـفـت: آره عـزیـزم مـن سـراپـا دارم گـوش مـیـدم ,آقـا مـا هـم فـک کـردیـم ایـن فـازه شـوخـی بـرداشـتـه , ده دیـقـه واسـش از رنـگـو شـکـلـه گـه بـا مـسـخـره بـازی گـفـتـم

بـخـنـده!!!بـعـد کـه اومـدم بـیـرون دیـدم داره بـا گـوشـی حـرف مـی زنـه ....خـودمـو زدم بـه تـب کـردن

تـا اخر شـب کـه ایـنـا بـرن مـن تـو خـونـه داشـتـم در بـاره ی گوه و مـریـضـی و اسـهـال صـوحـبـت مـی

کـردم کـه قـضـیـه طـبـیـعـی جـلـوه کـنـه ,خـلاصـه رابـطـمـون بـه طـور کـلـی بـا عـمـه م ایـنـا قـطـع

شد!!! ^_^
عـمـه حـلالم کـن

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۳ ، ۰۷:۵۷
Amir70

امـروز یـه زنـبـور نـشـسـت روی دسـت راسـتـم،هـمـزمـان بـا اون یـه مـگـس هـم نـشـسـت روی دسـت

چـپـم !!!

نفـهـمــیـدم گُـلـم یـا گـُـهــم !

خیلـی فـکـرم درگـیـره ^_^

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۳ ، ۰۷:۵۱
Amir70

ﺩﺧـتـﺮﻩ ﻫـﻤـﺴـﺎﻳـﻤـﻮﻥ((کـبـری سـیـبـیـل)) 15 ﺳـﺎﻟـﺸـﻪ ﺑـﺎﺑـﺎ ﻭ ﻣـﺎﻣـﺎﻧـﺶ ﺭﻓـﺘـﻦ ﺷـﻤـﺎﻝ , ﺩﯾـﺸـﺐ

ﭘـﺎﺭﺗـﻲ ﮔـﺮﻓـﺘـﻪ.....

ﺍﻭﻧـﻮﻗـﺖ ﻣـﻦ ﺷـﺒـﺎﯾـﯽ ﮐـﻪ ﺧـﻮﻧـﻪ ﺗـﻨـﻬـﺎﻡ ﻫـﻤـﻪ ﻻﻣـﭙـﺎ ﺭﻭﺭﻭﺷـﻦ ﻣــﻴــﺰﺍﺭﻡ ،ﺻـﺪﺍ ﺗـلـفــﻳـﺰﻳـﻮﻧـﻢ ﺯﻳـﺎﺩ

ﻣـﻴـﮑـﻨـﻢ ﺑـﺎ ﺧـﻮﺩﻡ بـﻠـنـﺪ ﺑـﻠـﻨـﺪﺣـﺮﻑ ﻣـﯿـﺰﻧـﻢ ﻣـﯿـﺨـﻨـﺪﻡ ﮐـه یــعـﻨﯽ ﭼـﻨـﺪ ﻧـﻔـﺮ ﺗـﻮ ﺧـﻮنـه ان ﺩﺯﺩ ﻧـیـاﺩ

خـونـمـون!!! ^_^

خـیـلی هـنـر کـنـم بـا رکـابـی و شـلـوارکـردی مـعـروفـم خـونـه مـی چـرخـم و بـا پـارچ آب مـی خـورم

عـاروق مـی زنـم,اوووووغ !!! ^_^

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۳ ، ۰۷:۴۰
Amir70


چـنـدوقـت پـیـش یـه عـکـس الـکـی از حـیـاط خـونـمـون گـرفـتـم گـذاشـتـم تـو فیـسـبـوکـم؛زیـرشـم

نـوشـتـم اگـه نـکـتـشـو فـهـمـیـدی لایـک کـن و تـو کـامـنـت بـگـو ^_^

_صـد تـا لایـک خـورد !!!...

ایـنـا مـثـلا مـیـخـواسـتـن بـگـن مـا باهـوشـیـم کـصـافـطـا ^_^ دهن نـامـردا یه نـکـتـه هـای مـو ریـزونـی

پـیـدا کـردن کـه نـگـو:

شـیـلـنـگـتـون سـوراخـه,درخـتـتـو

ن شـبـیـه چـیـزای خـاک بـرسـریـه, زیـرشـلـواریـت کـه رو طـنـاب پـهـنـه روش گـنـجـیـشـک خـرابـکـاری

کــرده و....

هـیـچـی دیـگ دمـشـون گـرم رفـتـم یـه شـیـلـنـگ خـریـدم و شـلـوارمـو دوبـاوره انـداخـتـم

لـبـاسـشـویـی !!! ^_^

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۳ ، ۰۷:۳۹
Amir70

بـه بـابـام گـفـتـم گـوسـفـنـدامـونـو بـفـروشـه بـرم آمـریـکـا خـواسـتـگـاری سـلـنـا گـومـز قـبـول نـکـرد!!!

هـم از ایـنـکـه بـابـام مـخـالـفـت کـرد نـاراحـتـم کـرد هـم ایـنـکه گـوسـفـنـد نـداریـم !!!⊙﹏⊙

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۳ ، ۰۷:۳۸
Amir70

اعـتـراف مـی کـنـم یـه بار رفـتـه بـودیــم آب گـرم سـرعـیـن ، تـو استـخـر نشــستـه بـودیـم کـه یـه آقـای مـحـتـرم و روشـن فـکـر زد پـشـتـم گـفـت آقـا تـو آب چـشـامـو بـاز کـنـم مـشکـلـی پـیـش مـیـاد،گـفـتـم بـلـه آقا
گفـت: یـعـنی انـقـد اَمـلاحِ آبِش زیـاده که نمـیتـونم بـاز کـنـم؟؟؟
گـفـتـم نـه ولـی پـسـرخـالـه کـوشـولـوم(5سـالـه) الان تـو اسـتـخر ش اش ی د حـالا مـیـخـای چـشـاتـو وا کن... !!!^_^
بنـده خـدا بـاورش شـد لـبـاس پـوشـیـد رفــت ^_^ اوووووغ
مـریـضـم دیـگ کـاریـم نـمـیـشـه کـرد ^_^

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۳ ، ۰۷:۳۷
Amir70

یـه دخـتـره هـم بـهـم پـی ام داده :
سـلام آقـا امیر یـکی از پـسرای اد لـیـسـتم بـهـم فـحـش داده مـیـای جـوابـشـو بـدی؟؟؟
مـن : مـن بـیام ??? خـودت مـگـه زبـون نـداری ???
دخـتـره : دارم
مـن : خـب جـوابشـو بـده دیـگ
دختره : آخـه نمـیـشـه ,مـن مـثـه تـو بـی ادب و بی تـربـیـت و بـیـشـعـور نـیـسـتـم کـه !!! ^_^
بـازم خـون دمـاغ شـدم ,فـکـر کـنـم مـُردم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۳ ، ۰۷:۳۵
Amir70