خاطرات خنده دار

خاطرات خنده دار

بِــــــــــــــــسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوستان عزيز از امروز به بعد هر سري وبلاگ به 20 پست بروز رساني خواهد شد.... اگر كساني هستن كه خاطرات خنده دار دارن در قسمت نظرات به صورت عمومي بفرستن من براشون پست ميكنم
به وبلاگ خنده خوش اومدین،،،مطلب رو جمع آوری کردم پس صددرصد برای خودم نیست،،، امیدوارم فقط اینجا بخندیدن
سلام دوستان اين بنراي كه در قسمت پايين نوشتاري قرار داره با كليك كردن بر روي اون ها ميتونيد بريد داخل سايتشون يا از لينكدوني ادرسشونو بگيرد.....حتما به كليك سوتي و كليك چت سر بزنيد
به وبلاگ امیر 70 خوش اومدین
دوستانی که دوست دارن تبادل لینک کنن... همین ادرس را به اسم خاطرات خنده دار لینک کنن و در نظرات ادرس وب بدن منم لبنک کنم
دوستان عزیز این وبلاگ به روز رسانی شده ... امیدوارم از مطالب خوشون بیاد...لطفا نظر و لایک فراموش نشه
چت روم کلیک چت

مامانم به بابام میگه ‏:‏ از این به بعد باید هر تابستون بریم چهار پنج تا شهر بگردیم ‏,‏ باید بریم کیش با چند میلیون برام طلا بخری ‏‏↳‏
بابام رفت دستشو گذاشت  رو شونش ‏ بش میگه ‏:عزیزم بیا از این به بعد دوست معمولی باشیم ‏‏^‏‏_‏‏^ ‏↳‏
من ‏:‏ ‏0_o ‏↳‏
قرار آخر ماه رمضون که گچ دستو پاشو باز کردیم بریم جزایر قناری ‏

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۱۳
Amir70

امروز داشتم کلیپای صوتی گوشیم رو گوش میدادم با یکیش خیلی حال کردم ، با خودم گفتم حتما بایس اجراش کنم ^_^
زنگ زدم خونه مامان بابا بزرگ
بابا بزرگم : الو الووو بفرمایید 
من : سلام علیکم از کلانتری زنگ میزنم ؟
بابا بزرگم : کفتری ؟ نا آقا ما کفتر نمیخوایم :((((
من : ‏0‎_o‏ نه پدر من ، از کلانتری زنگ میزنم ، از اداره برق شکایتتون کردن
بابا بزرگم : برا چی ؟ آقا ما پول برقمون رو دادیم 
من : در حال جویدن گوشی ، پدر جان از اداره برق شکایتتون کردن که بچتون اومده پای تیر برق ر ی د ه یا بیاید جمش کنید یا باید پای بچتون ب ر ی ن ی م
بابا بزرگم : 0‎_o‏ آقا ما بچه هامون بزرگن پای تیر برق ن م ی ری ن ن
من : خخخخخ مگه شما آقا وحید نیستید ( اسم عموم ) اسم بچتون هم محسن ( پسر عموم ) نیست ؟
بابا بزرگم : نه آقا شما با پسرم کار دارید 
من : ینی آقا وحید بچتونن محسن هم نوتونه ؟
بابا بزرگم : بله آقا 
من : آقا من شرمندم ، پس بهشون زنگ بزنید بهشون اطلاع بدید
بابا بزرگم : چشم چشم
پنج دقیقه بعد گوشی بابام زنگ خورد
بابا بزرگم : وحید وحید
بابام : سلام بابا شماره منو گرفتی
بابا بزرگم : ا تویی بچه زنگ بزن داداشت بش بگو اداره برق شکایتشون کرده که بچشون پای تیر برق ری د ه ، اگر نرن جمش کنن رئیس اداره برق میره پای بچشون میرینه 
بابام : پدر من این حرفا چیه ؟ سرکارت گذاشتن
بابا بزرگم : غلط نکن گوساله ، میگم زن بزن داداشت ، داداشتت خودشم همیشه پای تیر برق میرید ،خدافظ
بابام : امیر ر ر ر ر کار تو بود
من :‎ ‎‎^‎‎_‎‎^ ‎

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۵۹
Amir70

سرمیزشام بابام باخنده به مامانم گفت:سحراگ من برم زن بگیرم توچکارمیکنی؟؟؟بعدیهو هممون ساکت شدیم بعدمامانم خیلی جدی برگشت 

گفت:هیچی خودتوبچه هاتوهم رو یجا با هم پاره میکنم بعدیهوغذا رو از رو میز برداشت و گفت:حیف من که تواین خونه دارم زحمت توی لندهور با این بچهای 

بیشعورتومیکشم...کوفت بخورید...اصلا پاشید برید گمشید ببینم...ازشام خبری نیس همتون برید بمیرید....خدایی مادربی اعصاب من دارم والا بوخودااااااااا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۵۸
Amir70

دیشب ساعت سه شب مخاطب فوق العاده خاصم (الهام بانو) پیام داده : امیر , خوابی ؟؟؟ 
من : 0‎_o‏ ‏ نه عزیزم با بابام داریم گرگم به هوا بازی میکنیم ^_^
الهام : وا ساعت سه شب ؟؟ مامانت اینا بیدار نشن 
من : 0‎_o‏ ‏, شوخی کردم 
الهام : ساعت سه شب مگه وقت شوخیه ؟؟ بیشهور :((((
امیر الان خواب دیدم به پریسا دختر عموت گفتی : عزیز دلم , مگه صبح نشه نبینمت , چشاتو از کاسه درمیارم 
من : ‏0‎_ô‏ قربونت برم خب خواب دیدی , واقعی که نبود 
الهام : ینی تو هیچ وق به پریسا نمیگی : عزیز دلم ؟
من : به همین هسته زردالو قسم نه 
الهام : خب فردا چشای پریسارو از کاسه در میارم 
من : چرا خو ؟
الهام :دیدی ؟ دیدی ؟ طرفداریشو کردی , چشای دوتاتو از کاسه در میارم 
من : فدات بشم اصن من قول میدم تو بیداری که هیچ ,حتی تو خوابم دیگه به پریسا سلامم نکنم
الهام : قول ؟
من : اوره 
الهام : لواشکم میخلی ؟^_^
من :اوره
نیم ساعت بعد زنگ زده 
الهام : امیر ر ر ر ر خواب دیدم دسته پریسارو گرفتی لواشکم براش خریدی دارید تو پارک قدم میزنیت , پدر دوتاتو در میارم ,,بیشهوران 
من : 0‎_o
الهام :خخخخ شوخی کردم , خوابم نمیبرد گفتم یکم اذیتت کنم ,ناراحت که نشدی؟
من : اهوم اهوم اهوم 
الهام : امیر داری گریه میکنی ؟ناراحت شدی ؟
من :نه قربونت برم اشک شوقه, شوخی جالبی بود 
الهام : آهان ,خب من خوابم میاد مزاحم نشو خدافظ ,اهوم اهوم اهوم , یکی بیاد منو بندازه تو تانکر اسید

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۵۵
Amir70

گزارشگر : راموس پاس مید به دیماریا ، یه پاس زیبا از دیماریا به رونالدو ، یه شوت فوق العاده از رونالدوووووو و توی دروازه توی دروازه
واکنش پسرا : 
پارساو امیر مدیر : گللللللللللل
امیر مدیر : دمت گرم پسر ، این فصل شیشتا هتریک کرده
پارسا : ناز نفسش ، نصف قهرمانی رئال زحمت خودشه 
واکنش دخترا :
ملیسا : قفونت بلم جیگل خوجگل مجگل خودمی
ساناز021 : وای چیقدر ملوسه
ملیسا : رونالدوی خودمه ولی حیف دوس دختر داره کصافط
ساناز021 :اوره میگن دوس دخترشم خیلی ملوسه
ملیسا : راستی دوس پسر دختر شمسی خانم رو دیدی چقدر ملوسه
ساناز021: اوا راس میگی ؟ خدا شانس بده دختره زشت خوش سانش 
گزارشگر :0‎_o
کریس رونالدو : 0‎_‎0
دختر شمسی خانم : ^_^

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۵۲
Amir70

ساعت شیش صبح
الهام : امیر اگه با ماشینمون تصادف کنیم خدایی نکرده یکی از انگشاتم قطع بشه بازم منو میخوای عایا ؟؟؟
من : بلیا به همین هسته زردالو سوگند :(((
الهام : منم اگه ماشینمون تصادف کنه تو صورتت له له بشه , کامل بسوزی , چشات دراد , یه دست و یه پات قطع بشه بازم دوست دارم ^_^
من : انوخ چرا خودتت انگشتت قطع بشه ولی من تیکه پاره بشم ؟
الهام : آخه میدونم من یه ذره صورتم بسوزه دیگه نمیخوایم , وای امیر  این بود جواب محبت هام ؟ تو منو فقط واسه خوشگلیم میخوای ؟ این بود عشقت عایا ؟این بود قسم خوردی تا آخرش باهامی , کامران من مهریم رو میزارم اجرا پدرتو درمیارم , با احساسات من بازی میکنی ,رفتی زندان میفهمی دنیا دست کیه ,بچه سوسول
من : الهام بانو؟
الهام : بلیا ؟
من : امشب شام مهمون من
الهام :اوممممم لواشکم میخلی؟
من : بلیا 
الهام :آخ جون ن ن ن ن دوست دارم دوست دارم دوست دارم خدافظ
ینی به همین هسته زردالو سوگند این دخترا دیوونننننننننن


من خودمو میکشم من خودمو میکشم به جانه عمم خودمو میشکم خداااااااااااااااااااااااا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۴۹
Amir70

روزای اول نامزدی منو الهام :
الهام : امیر یه خلگوش دیدم اینقدل خوجگلو ملوسه , بلام میخلیش عایا ؟^_^
من : چشم فرشته ی خوشگلم ^_^
الهام : اونوخ فرشته خانم کیه ؟0‎_ø امیر من که دختر قانعی بودم , چطور دلت اومد بیشهور ؟
من : 0‎_o‏ این حرفا چیه عسلم ؟
الهام : خاک تو سرم با عسل هم رفیقی انگل اجتماع ؟ گوسپند بیشهور میکشمت :(((((
من : دختر این حرفا چیه ؟
الهام : مریم رفیقم گفته پسرا بعضی وقتا اسم دوس دختراشون از زبونشون میپره 
من : نه باو قربونت برم تو چون خوشگل و مهربونی بهت میگم فرشتم و عسلم
الهام : راس میگی انگل اجتماع ؟
من : اوره
الهام : خلگوش و لواشک و آلوچه و پاستیل بلام میخلی عایا؟
من : اوره گل بانوم
الهام : وای امیر گل بانو کیه ؟ دوس دخترته ؟
من : اهوم اهوم اهوم 
الهام : امیر داری گریه میکنی ؟ برا پول خرگوش و لواش و پاستیلی ؟مریم گفته بود بپا شوهرت خسیس نباشه که زندگیت جهنم میشه
من : 0‎_o‏ ای تو روح عمه مریم
الهام : ا وا امیر فحش هم میدی ؟ مریم گفته بود بغضی پسرا بیتربیتن فحش میدن 
من : 0‎_oخدایااااا کمککککک
الهام : 0‎_o‏ دیوونه


پارسا گوسپند این پارچه اسید چی شد منو کشتن که

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۴۶
Amir70

با مخاطب فوق العاده خاصم (الهام بانو ) رفتیم عروسی 
الهام : خخخخ امیر نگاه داماد چقدر زشته 
من : 0‎_o‏ عزیزم خوشگلی که مهم نی ، مهم فهم و کمالاته ، مهم غیرت و مردونگیه و ... ^_^
الهام : بیشهور مهم خوشگلیه خوشگلی ، که چش دخترای فامیل دراد ، کامران تو عروسیمون بایس خوشتیپ باشی که چش دخترای فامیلم بترکه از حسودی 
من : | باشه
چند دقیقه بعد
الهام : وای امیر میدونی اگر تو عروسیمون خوش تیپ باشی دخترای فامیل میفتن تو نخت ،بعد مختو میزنن تو هم منو طلاق میدی 0‎_o
بیشهور من با سه تا بچه قد و نیم قد کوجا برم عایا ؟
اصن پدرتو در میارم تو عروسیمون خوشتیپ کنی ، باوشهههههه ؟
من : چشم 0‎_o
چند دقیقه بعد 
الهام : امیر انوخ اگر تو عروسیمون خوش تیپ نباشی دخترای فامیل میگن نیگا شوهرش چقدر زشته بعد من با سه تا بچه قد و نیم قد افسرده میشم ،معتاد میشم مثل عموت میشم انگل اجتماع
من : 0‎_o
الهام : اصن من باهات قهرم پاشو بیا بریم واسم لواشک بخر 
من : چشم : ))) 
الهام : حالا امیر نمیشه هم خوش تیپ باشی هم دخترا مختو نزنن
من : الهامممممم 
الهام :خخخخخ شوخی کردم


به جانه عمم این دخترا دیونن داداش پارا یه پارچ اسید بیا بخورم از دستشون راحت شم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۴۳
Amir70

امروز دیدم مخاطب فوق العاده خاصم داره اینجوری نگام میکنه ^_^
من : باز چکار کردی خانم کوچولو ؟؟
الهام : هیچی والا ^_^
من : په حتما یه چیزی مخوای ؟
الهام : ای ول ل ل ل زدی وسط خال لوتی :(((امیر یه دکتر پوست اومده بیست بیست ، کارش عالیه ،فک کن تو هم بری قیافتو درس میکنه :(((( پول میدی بلم دکتل عایا ؟ 0‎_o
من : 0‎_o‏ باو تو که خودت خوشگلی الکی بری چکار ؟
الهام : یه یه یه یه خسیس خسیس خسیس ، اهوم اهوم اهوم تو منو دوس نداری ، بهم پول نمیدی
من : 0‎_o‏ باشه باشه برو قربونت برم فقط گریه نکن
الهام : وای ی ی ی اهوم اهوم اهوم
من : باز چته دختر ، چرا گریه میکنی ؟
الهام : ینی من اینقدر زشتم که تو میخوای منو بفرستی دکتر پوست ؟ من زشتم من زشتم 
من : الهام به خدا تو خوشگلی و رفتی دکتر پوست قلم پاتو خورد میکنم خوبه ؟
الهام : اوره ^_^
ده دقیقه بعد
الهام :امیر به نظرت من نوک دماغو بدم بالا بهتر نمیشه ^_^
من : 0‎_o‏ الهام م م م م م م
الهام : خخخخخخ

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۴۰
Amir70

تبلیغ درختکاری در ایران اینطوری بیشتر جواب میده!
.
.
.
هموطن قلیانی ؛ نهال امروز ، ذغال فرداست !
امروز بکار فردا بچاق…

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۳۵
Amir70

ﺁﻗﺎﯾﻮﻥ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﺮﺍﺍﺳﻢ ﻫﻤﻪ ﺧﻤﯿﺮﺩﻧﺪﻭﻧﺎ ﺩﺧﺘﺮﻭﻧﺲ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺧﺪﺍﻭﮐﯿﻠﯽ ﺷﻤﺎ ﺣﺎﺿﺮﯼ ﺗﺎﻭﻗﺘﯽ ﻧﺴﯿﻢ ﻭﭘﻮﻧﻪ ﻫﺴﺖ , ﻏﻼﻡ ﻧﻌﻨﺎﯾﯽ ﺑﺰﻧﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﺪﻭﻧﺖ!
ﻧﺨﻨﺪﭘﺎﺳﺦ ﺑﺪﻩ

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۳۳
Amir70

در تهدید عربستان سعودی به سوریه


لرهای مغرور  در نامه ای تهدید امیز به عربستان این چنین فرمودند


به ولای علی اگه یه آجر از حرم حضرت زینب (س) کم بشه کعبه رو براتون با خاک یکسان میکنیم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۱۸
Amir70

ﻫﻤﺴﺎﯾﻤﻮﻥ ﮔﺮﺑﻪ ﺷﻮ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ 300 ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ
ﻣﮋﺩﮔﺎﻧﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﭘﯿﺪﺍﺵ ﮐﻨﻪ !
ﺍﻭﻥ ﻭﻗﺖ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻣﯿﮕﻪ ﺍﮔﻪ ﺗﻮ ﮔﻢ ﻣﯿﺸﺪﯼ 
ﺧﻮﻧﻤﻮﻧﻮ ﻋﻮﺽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺸﯽ .. :|

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۱۵
Amir70

اینقدی که گدای سر کوچه مون واسم دعا میکنه
ننه بابام واسم دعا نکردن
خیلی دوسم داره لامصب
حیف که دستش تنگه وگرنه یه شاسی بلند واسم میخرید :|

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۱۰
Amir70

یه بار غضنفر سوارتاکسی می شه که دونفردیگه هم تو تاکسی بودند چها راه اول یکیشون پیدا می شه درو محکم می بنده راننده بهش می گه الاغ بی شعور چها راه دوم دومی پیاده می شه بازم درو محکم می بنده دوباره راننده می گه الاغ بی شعور وقتی نوبت به غضنفر می رسه درو آرام و بادقت می بنده راننده نیگاش می کنه غضتفر می گه چیه الاغ با شعور تدیدی....

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۰۹
Amir70

زن ها ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕِ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻄﺮﻧﺎﮐﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ
.
.
.
.
ﺍﻣﺎ ﻻﺯﻣﻪ ﮐﻪ ﯾﮑﯿﺸﻮﻧﻮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ...
ﺗﺎ ﺍﺯ ﺑﻘﯿﻪ ﺷﻮﻥ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻥ ﺑﻤﻮﻧﯽ ... !!!.. :))))))))))))))

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۰۶
Amir70

تو تاکسی بودم داشتم میرفتم دانشگاه دوتا اقا پسرم تو ماشین بودن 
همه جا ساکت بود یهو یکی از اون پسرا گفت : بی زحمت همین نزدیکی ها بایستید .سپاس !!! 
همه یه نیشخند زدن ..بعد 
که پیاده شد در ماشینو یه ذره محکم بست .

راننده برگشت گفت: بر پدَرَت لعنت دَر را چرا کوبیدَندی .. :)

دیگه مسافرام تو فضا غلتیدَندی :)))))))

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۰۴
Amir70

ما زشت ها
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بعله از اتاق فرمان اشاره میکنند :آخه تو کجات زشته فدات شم 
ناناز من 
هلو
زیبارو 
جذاب 
بوووووووووووق(اینجاشو دیگه حرف خاک بر سری زد)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۰۲
Amir70

موارد استفاده دندان در ایران :
در وا کن
گره وا کن
گوشکوب برای آجیل
وسیله دفاع شخصی بانوان
ناخن گیر
به عنوان دست اضافه
حتی مورد داشتیم به عنوان قیچی هم کاربرد داشته
و در آخر جویدن غذا 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۵۲
Amir70

دخترک ﯾﮏ ﺷﺐ ﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ
ﻣﺎﻩ ﮔﻔﺖ : ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺳﺖ پسر ﻣﻦ ﯾﮏ ﮔﻞ
ﺭﺯ ﺭﺍ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺑﺮﺍﺵ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ ﻭ
ﺑﻌﺪ ﺧﺸﮏ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ،ﻭﻟﯽ ﻣﻦ
ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﺮﺍﺵ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ ﻭ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯿﺸﻢ
ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻩ...!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.ﻣﺎﻩ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: خفه بابا من الان تو فکر اینم که چند ساعت دیگه عید فطره و همه میخوان منو ببینن و من موندم چی بپوشم :|

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۵۰
Amir70

چند روز پیش یه فیلم دیدم.داستانش مال سی سال بعد بود.ینی 2044.
توی فیلم یه بچه ی پنج شش ساله بود ، وقتی از دست کسی عصبانی میشد با قدرت ذهن از روی زمین بلندش می کرد و بعدم منفجرش می کرد! o_O. مامانش هم همینجوری کشته بود! 

خلاصه اینو گفتم که قدر گودزیلاهای الانو بدونید!
.
خدا به نوه نتیجه هامون رحم کنه :))

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۴۶
Amir70

کیلیپس سارا ( دختر همسایمون ) تو چشاتون اگه دروغ بگم O_o
دیروز فرشته خانم (مامان سارا) با مامانم هماهنگ کرده که واسه شب نشینی بیان خونه ما
حالا داشته باشید تو خونه ما چه گذشت
مامانم : آقا پاشو برو میوه بگیر هیچی تو خونه نداریم
بابام: خانوم هر چی میخوای لیست کن تا 1 ساعت دیگه رو میزه ^_^
مامانم: دارم مینویسم واست , 1کیلو پرتغال ,نارنگی, سیب,انار,موز , 1 کیلو شیرینی تـَر هم بگیر
مـــن و داداشم: @_@ #__# آخخخخخخخ جون مــــــوززززززززز
مــن : خوب پدر تا ماشین رو آتیش کنی من اومدم پایین که بریم ^_^
بابام: خفه شو , سوسک طوله ! اولا ماشین بنزین نداره , دوما تا تو آق داداشت هستین ماشین نمیبرم که
داداشم: بابا , شرمنده گُل روتم , من امشب باید برم باشگاه ^_^
بابام: اشکال نداره حامد هست
من: @__@
حالا رفتیم بازار میوه و تره بار همه ی اون اجناس تو لیست رو بابام بهم بار زد مثل خر و بردم تا خونه
حالا بابام کلید انداخته اومدیم خونه میگه: وااااااااااای , کمر واسم نمونده
من: ^_^
مامانم: پس این نَرِه خر چیکاره بود میدادی ب این بیاره دیگه , بیخودی ب کمرت فشار آوردی , پس شیرینی کو ؟؟؟؟ هااااااااااان ؟
بابام: آخ یادم رفت , امیر پاشو , پاشو برو بگیر
من: +__+ ای خداااااااااااااا

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۲۴
Amir70

کیلیپس سارا (دختر همساده مون) تو دندون عقلتون اگه دروغ بگم 0_o
بابام شبا دست و لب هاشو " کِـرِم " میزنه
دیشب بهم میگه : من که لب هامو کِرِم میزنم دیگه نمیتونم حرف بزنم تو واسه مامان و داداشت حرفای منو ترجمه کن 
حالا بابام لب هاشو کِرِم زد و به داداشم گف : اوممم اوم عیم ااوووموم 
مــــــن و داداشم : ^_^ o_0 
مـــــن : حالا ترجمه این حرف بابا این میشه که , آنچه برای خود نمیپسندی برای دیگران هم , خفه شو ^_^
بابام و مامانم و داداشم : , 0_O_O , o , ^_^
مــــــن : ^_^ آها فهمیدم میشه , روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست , دلش خاست , دلش خاست ^_^
یه دفعه ای بابام دهنشو باز کرد گف : خفه شو , ترجمه حرفم این میشد , علیرضا گمشو برو بخاب فردا صبحی هستی و باید زود از خواب بیدار شی وگرنه جا میمونی و اگه جا بمونی من لوله جارو رقی رو میکنم تو حلقت 
من موندم به همین پایه میز عسلی سوگند , ینی یه " اوممم اوم عیم ااوووموم " انقد معنی و ترجمه توش نهفته بود عایا ؟؟
بابای مختصر بگو من دارم ؟؟؟؟؟؟

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۲۲
Amir70

کیلیپس دختر همسایمون تو آئـورتـم اگه مُـهـمـَل ببافم ( این جدیده) ^_^
رفته بودم خونه دوستم بعد دوستم داد زد : مـــــامـــــان ناهار چی داریم م م م م ؟؟؟؟؟؟
مامانشم عربده زد: دســــتـــه خـــــر ^_^
بعد دوستم داد زد: مـــــامـــــان ادب داشته باش , مهمون داریم مثلا !
بعد مامانش گفت: سلام , قرمه سبزی )))))))
به همین پایه میز عسلیمون داشتم لوله جارو برقیشونو میکردم تو حلقم جلو خنده مو بگیرم
من: ^__^
امیر مدیر: $_-_$
ملیسا ب همراه سلول های بدنش : 0_-_0
ویروس به همراه موهای هویجش : @_-_@

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۲۰
Amir70

کیلیپس سارا (دختر همسادمون) تو دستگاه گوارشیتون اگه دروغ بگم ^_^
دیروز حدود ساعت 3 ظهر یکی بهم اس داد :
اَه , اَه , اَه , چقد خطت رو عوض میکنی , دیگه حالم از این کارات بهم میخوره , خوب اگه منو نمیخای بگو نمیخام دیگه , چرا هی منو سرکار میزاری , از هر دوست و آشنایی که تو باهاشی سراغتو گرفتم تا بلاخره پیدات کردم , خسته اَم میفهمی , خـســتــه !!! :|
من: o_0 خسته نباشی واقعا !! تلاشت در خور تحسینه دوست خوبم , موفق باشی
اون بنده خدا : قول بده که دیگه هیچوقت تنهام نزاری :|
مــن : با این که سخته ولی باشه :))))
اون بنده خدا : آخه تو که اینقده مهربونی چطوری دلت میاد باهام این کار ها رو بکنی هان ؟؟ حالا میتونم شمارتو داشته باشم ؟؟
مـــن اصن اشک شوق تو چِشمام موج زد , طوری که دیروز یه جعبه دستمال کاغذی تموم کردم :|
واقعا تا حالا نمیدونستم از من شاسکول تر هم وجود داره , الهی شکر
به همین پایه میز عسلی اصن از دیروز داغونما 
اینم مزاحمه ما داریم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۱۹
Amir70

به شولوار(شَروار- شَلوار) سه خط , قرمزم , قسم اگه دروغ بگم o_0
چند روز پیش سارا (دختر همسادمون) اومده بهم میگه :
داداش امیرر , من تو راه دانشگاه که دارم میام مزاحم دارم,خعلی زیگیله
مـن: 0_0 , کوووووووو ؟؟؟ کجاااااااااست ؟؟؟؟
سـارا : هر وخت از دانشگاه میام تا خونه دنبالم میکنه کصافط =__=
مــن: باشه , حَـلـِه چِـشـاتـِه , دیگه بقیه اَش با من , ^_^
سارا : مرسی ی ی ی ی داداچی ی ی ی ی ^_^
فرداش تو کوچه نشسته بودیم که سارا اومد, دیدم یه پسره اول خم شد بند کفشش رو ببنده , بعد بدو بدو راه افتاد دنبال سارا
منو میگی با یه قیافه اینجوری o_0 حمله کردم به پسره 
عاقا حالا نزن کی بزن , به پسره فوش میدادم و میزدمش
حالا از اینور هم سارا دادا میزد : ا . .. میر . . . داداش امیر. . . 
ولی من نمیزاشتم حرف بزنه که! , یهو سارا منو کشید کنار جیغ زد :
داداشی , اشتباه شده , این , اون نیست , این پسر خاله مامانمه
منو میگی حالا دارم اینجوری^_^ یـَقه پسره رو درست میکنم و ازش عذر خاهی میکنم
سارا : ^_^
خو سارا کیلیپست تو حلقت زودتر میگفتی جَوون مردم انقد کُتک نخوره دیگه

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۱۷
Amir70

دیروز ماها(دختر عموم-همسر آیندم) اومده بود پیشم و ناراحتش اخمو بود
رفتم پیشش و بهش گفتم: عجیخم نمیخای بگی چی شده ؟؟
ماها : امیر دلم گرفته 
من: آخ الهی من بمیرم نبینم غم داری تو ؛ چی شده !!
ماها : هیچی , حوصله ندارم , 
من: میخای شکلک درارم بخندی ؟؟
ماها: مسخره نشو که اصلا حوصله ندارم !!
من: باشه الان زنگ میزنم ب کتایون(دختر خالش) بیاد با هم بریم بیرون
ماها: میگم حوصله ندارم بیخی آل
زنگ زدم به کتایون گفتم: کتی پاشو بیا با ماها بریم بیرون
کتایون: امیر کار دارم , جون داداشی نمیتونم بیام
من: باشه نیاااااااااا به همین پایه میز عسلی که نمیای , اصن من با همتون قهرم
ماها گوشی رو ازم گرفت گف: کتایون , چی گفتی امیر ناراحت شد؟؟
کتایون: ب ب بخدا ه ه هیچی ی ی ن ن نگفتم م م م
ماها: الان باید برم 3ساعت منت کشی کنم کصافط
حالا ماها اومده پیشم و من یه قیافه داغون ب خودم گرفتم
هیچی دیگه الان اون اومده به من میگه چی شده و از دلم در میاره !! 
امیر است دیگر . . . . گاهی دلش میخاهد همسر آیندش نازش را بکشد

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۱۰
Amir70

کلیپس سارا تو حلق کامران و نیما و امیرمحمد اگه دروغ بگم ^_^
گودزیلای خالم زیاد شیطونی میکرد
بعد باباش بهش گف : دانیال بگیر بشین الان همسایه پایینی میاد بالا
گودزیلا: بابا دارم بازی میکنم مثلا من گرگم دارم دنبال بره ها میکنم
بابای گودزیلا هم یه نگاه عاقل اندر سفیه به افق کرد و برگشت گف:
خود گرگ هم وختی میخاد دنبال بره ها کنه آروم آروم راه میره تا بره ها نفهمن ^_^
ینی تو این 20 سال عمر با عزتی که خدا بهم داده تا حالا اینجوری قانع نشده بودم ^_^
دمش گرم , از این زاویه به ماجرا نگاه نکرده بودم
من که قانع شدم گودزیلای آمازونی رو نمیدونم

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۰۷
Amir70

دیروز با اَیال ( عَیال , اَعَیال , و. . . . همسرم, خوب شد ؟؟ راحت شدید؟؟) رفتیم بیرون 
عاقا نمیدونید که هوا 2 نفره , رو درختا برف بود , زمین سُر بود , خلاصه جَو رمانتیک و عشقولانه ای حاکم بود.
حالا داشته باشید چه گذشت :
ماها ( خانوم آیندم ) : امیرررررررر دستام یخ زده :(((
مــن : آخ فدات بشم دستتو بده من , الان میزارم تو جیبم گرم میشه 
ماها : امیر بیا برف بازی کنیم 
من: o_0 عشقم مگه نگفتی دستات یخ زده ؟؟
ماها : آره ولی حال میده
منم نامردی نکردم یه گلوله برف کوشومولو پرت کردم بهش
ماها: عه اینجوریه ؟؟ الان حالیت میکنم
یه گلوله برف زد بهم زد تو سرم , گلوله برفه هم یخ بود خعلی درد گرفت
منم سرمو گرفتم و فیلم بازی کردم : آخ آخ آخ , سَرم , سَرم :(((( 
ماها: واااااااااای امیر دردت گرفت , ببخشید نمیخاستم محکم بزنم
اومد نزدیکم و منم دستشو گرفتم و بوسیدم و خندیدم بهش
بعد ماها گف:امیر  سردمه
منم گفتم : شرمنده , اگه فکر کردی بارونی مو بهت میدم سخت در اشتباهی چون خودم دارم یخ میزنم
ماها : امیر کشتمت ت ت ت ت ت ت
من : غلط خوردم م م م م م م م , فرارررررررررررررر
هیچی دیگه گند زدم به فضای رمانتیک و عشقولانه رفت
حامد است دیگر . . . . . مقداری دیوانه تشریف دارد

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۰۵
Amir70

کیلیپس سارا تو گلبول های سفیدت
دیشب نصفه شب ماها ( همسر آیندم ) بهم اس داد
منم با یه قیافه اینجوری ----____---- ب زور گوشیمو پیدا کردم
حالا ساعت چنده ؟؟ 2:57 دقیقه 
فک میکنید چی نوشته بود ؟؟؟ نوشته بود :
" تــو کــه بــا عــشــوه گــری , از هــمــه دل مــیـبــری , مـنـو شــیـدا مــیــکــنــی , چــرا نــمــیــرقــصـی؟دقــیــقــا مــشــکـلــت چــیــه ؟؟
و ناگهان من سرمو به دیفار کوبیدم تا دیگه اس های نصفه شب رو نخونم


به جانه مادرم این دخترا دیونن 


داداش حسین یه بشکه اسید بیار من خودمو بکشم

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۰۳
Amir70