خاطرات خنده دار

خاطرات خنده دار

بِــــــــــــــــسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوستان عزيز از امروز به بعد هر سري وبلاگ به 20 پست بروز رساني خواهد شد.... اگر كساني هستن كه خاطرات خنده دار دارن در قسمت نظرات به صورت عمومي بفرستن من براشون پست ميكنم
به وبلاگ خنده خوش اومدین،،،مطلب رو جمع آوری کردم پس صددرصد برای خودم نیست،،، امیدوارم فقط اینجا بخندیدن
سلام دوستان اين بنراي كه در قسمت پايين نوشتاري قرار داره با كليك كردن بر روي اون ها ميتونيد بريد داخل سايتشون يا از لينكدوني ادرسشونو بگيرد.....حتما به كليك سوتي و كليك چت سر بزنيد
به وبلاگ امیر 70 خوش اومدین
دوستانی که دوست دارن تبادل لینک کنن... همین ادرس را به اسم خاطرات خنده دار لینک کنن و در نظرات ادرس وب بدن منم لبنک کنم
دوستان عزیز این وبلاگ به روز رسانی شده ... امیدوارم از مطالب خوشون بیاد...لطفا نظر و لایک فراموش نشه
چت روم کلیک چت

من بچه بودم مدرسه هم نمیرفتم نزدیک خونمون ی مدرسه ابتدایی بود
ک هر روز ب دانش اموزا ی پاکت شیر میدادن بعضیا ک این شیرارو نصفه میخوردن مینداختن تو سطل اشغالی تو ساعتای کلاس ما میرفتیم تو حیاط مدرسه با ی کاسه 
هیچی دیگ این شیرارو بر میداشتیم میریختیم تو کاسه میبردیم میدادیم ب همسایه بیچاره مون بعد میگفتیم
_خالهههه مامانم شیر فرستاده براتون 
بیچاره چقد خوشحال میشد 
کفاصد هم خودتونید منم واسه خودم گودزیلایی بودم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۰۸
Amir70

شوهر:دوستت دارم.
زن:منم دوستت دارم.
مرد: ثابتش کن.داد بزن تا همه دنیا بفهمن.
زن کنار گوشش زمزمه میکند،دوستت دارم
مرد:چرا آروم برام زمزمه میکنی؟
زن: چون تو همه دنیای منی.
.
و اینگونه بود که مرد بیچاره گول خورد و یه سرویس طلا رفت تو پاچش

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۰۷
Amir70

رفــته بــودیــم خــونــه مــادربــزرگــم گــودزیــلا عمــوم هــم اونــجا بــود
گــودزیــلا:نــِدیــن؟؟؟
مــن : جـــونم؟؟
گــودزیــلا: گــوشیـتو بــده بــازی تــونــم
بــراش پـــو رو اوردم میــگم ببیـــن کثیــف شــده بــرو بشــورش
یــهو گــوشی رو بــرداشــت بـــرد گــرفت زیــر شیــر اب 
میــگه: اَه اَه چلآ تمیــس نمیشــه اِ چــلا خــامــوش شــد بــلو بــابــا بــا ایــن گــوشی داغـونت 
مــن : O_o
چجــوری بکشمــش طبیــعی جلــوه بــده؟؟؟؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۵۴
Amir70

یکی از حرکات عجیبی که تو زندگیم انجام دادم این بود که یه سیگار روشنو گذاشتم دهن اردک حیاط مامان بزرگم بعد با چسب دهنشو بستم.
بیچاره همینطور که بالاپایین میپرید از دوتا سوراخ روی نوکش دود میزد بیرون 
منم خرکیف میشدم...هعی میدونم بیمارم شما دیگه به روم نیارین...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۵۳
Amir70

ﺳﺮﮐﻼﺱ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﻓﻠﺴﻔﻪ
ﮐﻠﻤﻪ ﺧﺮ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ
ﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻭ ﮔﻔﺖ :ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﯿﻦ ﺧﺮ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺰﺭﮒ؟ ﻣﺜﻼ
ﺧﺮ ﭘﻮﻝ، ﺧﺮﮐﯿﻒ، ﺧﺮﺧﻮﻧﯽ ﻭ ...
ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﮔﻔﺖ :ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﻦ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺷﻤﺎ ﺧﺮ ﻫﺴﺘﯿﻦ ﺑﺎ
ﺍﯾﻦ ﺗﻔﺎﺳﯿﺮ
ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﻭﺍ ﺍﻗﺎﯼ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺷﻤﺎ ﺷﮑﺴﺖ ﻧﻔﺴﯽ ﻧﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ
ﻣﺎ ﮐﺠﺎﻣﻮﻥ ﺧﺮﻩ؟
ﭼﺸﺎﺗﻮﻥ ﺧﺮ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ، ﺧﺮﯼ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺗﻮﻧﻪ
ﺍﮔﺮﻡ ﯾﻪ ﺧﺮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺎﺷﻪ ﺷﻤﺎﯾﯿﻦ
ﺩﺭﻭﺍﻗﻊ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﻫﻤﻤﻮﻥ ﺧﺮ ﺗﺮﯾﻦ
ﻫﯿﭽﯽ ﻓﻘﻂ دیدم بچه ها دارن نیمکت هارو گاز میگیرن
ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﻮ ﮐﻼﺳﺶ ﺭﺍﻡ ﻧﺪﺍﺩ

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۵۲
Amir70

بچه بودم(6-7سال) میرفتم این باجحه های تلفن که تو خیابون ها میذارن،مزاحم آتش نشانی و اورژانس میشدم.....همش بهشون فحش میدادم.....خخخخ
یه روز رفتم به آتش نشانی زنگ زدم،تابستون بود تقریبا ساعت 2 ظهر،بعد یه آقاهه گوشی رو برداشت،گفت پسرم الان ظهره،تقریبا همه خوابن،تو هم برو بخواب،خانواده نداری ازت نگهداری بکنن؟
منم گفتم:عمو به خدا من خانواده دارم،پدر دارم،مادر دارم،تازه 3 تا هم داداش دارم......
اون:خب پس عزیزم برو پیش اونا واسه خودت استراحت کن چکار میکنی این وقت ظهر تو خیابون،الان آقا دزده تورو میدزده
من:باشه عمو،الان میرم خونه
اون:سلام منو به پدرت برسون
من:بزرگیتو میرسونم عموجون......خدافظ

دیگه از اون روز به بعد از شعاع 30 متری کیوسک ها رد نشدم:)))

بعله یه همچین پسر مودب و حرف گوش کنی بودم من از بچگی ^ـــــ^


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۴۷
Amir70

داشتیم بازی والیبال ایران و صربستان میدیم بعد ایران امتیاز میگرفت همشاز خوشحالی جیغ میزدیم تا اینکه ایران ست دوم رو برد دیگه همه داشتن از خوشحالی میپریدن هوا جیغ میکشیدن یارو پسر داییم4 سالشه یه دفعه داد زد خفففففففففففففففففففففففه شید همش تقصیر شماست نتونستم رکورد بزنم مام عینهو موز نگاه هم میکردیم و خفه شدیم که گودزیلا بتونه با تبلتش رکورد بزنه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۴۵
Amir70

دیروز رفتم یه مغازه پیراهن بخرم. به فروشنده گفتم ارزون حساب کنید من مشتریتونم و پیراهنیم که 

تنم بود رو نشون دادم و گفتم اینم از همین جا خریدم. برگشت گفت این که مال 4و5 سال قبله... له 

شدم رفتم مرحله بعد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۴۰
Amir70

پسرخالم داشت به مخاطب خاصش اس میداد بعد نگو شوهرخالم داره اساشو میخونه.
مث اینکه پسرخالم به مخاطبش گفته من دنیارو بدون تو نمیخوام.دریارو بدون تو نمیخوام و.......
اقا یهو شوهر خالم برگشت گفت میشه پولای منم بدون اون نخوای؟
ما:0_0
پسرخالم:اخه بابامن که هنوز دارمش
شوهرخاله:تو کاریت نباشه در عرض سه سوت از صحنه روزگار محوش میکنم!
طفلک دختره نمیدونه همچین پدرشوهر مهربونی داره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۳۸
Amir70

داشتم به بچه همسایمون ریاضی یاد می دادم.بهش گفتم:
"خب شاهین جان 10 تا لواشک داری 3 تا رو به سارا میدی 4 تا رو به مهشید.حالا چی داری؟
با کلی ذوق میگه :"خب معلومه دیگه 2 تا دوس دخدر جدید..!!
گودزیلا چیه؟بزارین از لفظ ماموت استفاده کنم براش!!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۳۵
Amir70

یارو به به دختره میگه:

عزیزم
تو زنبور عسلی،
چون

هم زنی
هم بوری
هم عسلی،
حیف نون که اونجا بود جو میگیردش
میادخونه به زنش
میگه:
هی زن تو پنگوئنی،
برای اینکه
هم پهنی
هم گوهی
هم أنی!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۳۲
Amir70

مکالمه دو گودزیلا





خانمی:موهامو کوتاه کرده ^_^
اقایی:تو بیجا کردی.غلط کردی.اح اح.یروز نبودم هرکاری خاسی کردی؟؟
خانمی:شوخی کردممممممم م م م .تا تو باشی دیگ منو تنها نزاری...
اقایی:با من شوخی نکن *_*
خانمی:چی ی ی؟؟با تو شوخی نکنم پس با کی شوخی؟؟ها؟؟منظورت اینه با غریبه شوخی؟؟واقعا که...باشه باشه.
اقایی:بخدااا میزنمتاااااااااا
خانمی:واقعا غیرتت اجازه میده؟؟من با غریبه شوخی کنم؟؟کو غیرتت؟؟هااا؟؟^_^
اقایی:میکشمتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
خانمی:باشه ...ولی اون غیرتت کو؟؟@_@
اقایی:بخدااااا میزنمتتتتتتتتت صدا میز بدیااااااا
خانمی:شوخی کردممممممممم م م م ها ها ها
اقایی:خدایااااا دختر عاقل نبود؟؟
من: 0_o

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۳۳
Amir70

جونم واستون بگه دوستای گلم یه دفعه این داداش ما رفته بود دست به آب و یادش رفته بود درو قفل کنه ،یهو من وارد شدم ،همینطوری که هاج و واج مونده بودیم گفتم سلام علیکم ،اونم گفت سلام علیکم ورحمه الله ،بعد گفت بفرمایید،منم گفتم نه دیگه مزاحم نمیشم!!!!"
تنها چیزی که میدونم لوله های آب ترکیدن دیگه چیزی یادم نمیاد!!!!الانم از تیمارستان براتون پست میذارم ای لاو یو کیلک چت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۳۱
Amir70

عرض کنم که سال سوم هنرستان بودیم با چند تا از بچه ها جلو در هنرستان واساده بودیم که 2 تا دختر دبیرستانی اومدن که از کنار ما رد شن که یکی از بچه ها خوشمزگی کرد و بقیه هم زدن زیر خنده،دختره هم بی اعصاب با پاره آجور که معلوم نبود از کجا پیدا کرد زد شیشه ی یکی از کلاسارو ریخت پایین :| ما هم کلا هنگیدیم :| جالب اینجاس علاوه بر 3روز اخراج پول شیشه از جیب ما رفت :|

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۲۸
Amir70

یه سری ما خونه عموم اینا بودیم صب عموم رفته بود دستشویی درو از پشت قفل نکرده بود از بخت بد پسرعموی گودزیلای منم 4سالشه پامیشه بره دستشویی که یهو با عموم چشم تو چشم میشه همونجا بلند داد زد بابا خاک تو سرت کنم ببین از بس مثل گاو غذا میخوری دودولت چقدر بزرگ شده درو بست و سرشو به نشونه تاسف تکون داد اومد پیش من گرفت خوابید بیچاره عموم از خجالتش نمیتونست از دستشویی بیاد بیرون ماهم اولش خودمونو کنترل کردیم که نخندیم ولی دیدیم نمیشه هممون مثل بمب منفجر شدیم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۲۶
Amir70

دیروز داداشم (گودزیلاست)با یه تیریپ خیلی لاتی اومد جلو یه چک خوابوند تو گوشم!!!مگم چرا زدی میگه:سگ تو روحت گم شو پایین از مبل من!!!عصبانی شدم میگم تو شش سالت بیشتر نیست بزنم همین جا نفلت کنم؟!یکی دیگه خوابوند تو گوشم!!این دفعه نا مردی نکردم من زدم تو گوشش!برگشت داد زد:خووووونتتتت حلال شددددد!!!بعد تا میخوردم کتکم زد!!!خدایااا اینا چین؟کین؟از کجا اومدن؟کی میرن؟:|

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۲۰
Amir70

آغامن عروسی یکی ازرفیقام دعوت بودم .توعروسی یه آغا باکوت وشلوار خط خطی داشت قرمیداد.منم جوگیر به دامادگفتم اون گورخرکیه؟گفت اون وپدرمه‌.بعدش ازتوجیبش یه بلیت مستقیم به اوفق بهم داد.منم آخرین باری بودکه دیدمش.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۳۷
Amir70

آخه بلوف زنی تا این حد؟!؟!بابام دیشب داشت میگفت موبایل خیلی اشعه داره طوری که میذارم توجیبم همون پام دردمیگیره!حالا عموم:آرررره اصن بچه ها تو هیئت که بودیم چهارطرف دیگ برنجو موبایل گذاشتیم دم کشید!!!!
قیافه ما:@_@
برنجه:¤_¤
عموم:^_^

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۴۹
Amir70

یه روز رفتم برای خواهرم خیار سالادی بگیرم داشتم را میرفتم تو فکر بود که رسدم در مغازه رفتم تو به مغازه دار گفتم آقا سیار خالادی داری یهو دیدم طرف چشاش گرد شد یه پیرزن اونجا بود اونم چشاش گرد شد به مغازه دار گفت پسرم این سیار خالادی چیه بعد طرف گفت مادر جان منظورش خیار سالادیه پیرزنه یه نگاه به من کرد یه کلیه ای تکون داد منم همونجا آب شدم رفتم تو زمین از خیار خریدنم منصرف شدم فرار کردم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۴۴
Amir70

فقط آسمون ایران می تونه کمی تا قسمتی ابری همراه با بارش پراکنده در برخی از نقاط باشه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۲۳
Amir70

چیز چیست ؟
کلمه ایست شگفت انگیز در زبان فارسی که میتواند جایگزین تمـــام کلمات دیگر شود ؛
زمانی که طرف کم می آورد از آن کلمه در جمله اش استفاده میکند ؛
به مثال های زیر توجه کنید :
چیز اینو کجا گذاشتی ؟
خواستم خدایی نکرده یه وخ چیز نشه …
برو پیش فلانی چیز کن !

چیزم بلند نمیشه o_O

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۰۴
Amir70

به شب داشتم درس میخوندم دیدم یکی داره تو کتابخونم سرو صدا میده دیدم یه سوسک گنده داره میاد مهمونی!
تا رفتم بکشمش دررفت گمش کردم
دوساعت اتاقو زیر و رو کردم تا پیداش کنم تو یه عملیات انتحاری با 28 ضربه مگس کش و نصف قوطی حشره کش پیروزمندانه از اتاق اومدم بیرون!
حالا عکس العمل بقیه:
مامانم: خب اینو کشتی خانوادش امشب حمله میکنن میخورنت مام درو قفل میکنیم نتونی بیای بیرون جیغ بزنی بخندیم!
داداشم:عه یه سوسک دیگه رو گردنته!یکی تو موهاته!
مخاطب خاص محترم: اه اه سوسک بیچاره دل و رودشو در اوردی!گناه داشت!
سوسکه تو نفسای اخرش:خبر مرگمو به خانوادم دادی بگو خانواده واقعی تورو هم پیداکنن!
من -_-
بقیه :-))))
سوسکهo_O

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۰۱
Amir70

با خواهرم رفتیم روسری بخره 
دوتا روسری انتخاب کرده میگه:کدوم یکی؟
من:همون که حاشیه اش قرمزه
خواهرم :آقا اون یکی می بریم
من:خب پس چرا از من می پرسی؟!!!!!
خواهرم:اخه تو بد سلیقه ای باید برعکس کار کرد
o_O
o_O
o_O
خب خواهر من عملا منو قهوه ای کردی که 
با آسفالت جاده یکی شدم 
خواهر من دارم؟!!!!!!!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۵۶
Amir70

دختر فامیلمون 5 سالشه ...
ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﺮﺍﺵ ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ ﺩﺭﺳﺖﮐﺮﺩﻩﺗﻮ ﻗﺴﻤﺖ ﺍﺳﻢ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻧﺎﻡ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ...
ﺑﺶ ﻣﯿﮕﻢ ﺏ ﺍﻣﯿﺪ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﺑﺎ ﮎﺩﯾﮕﻪ ﻧﺪﺍﺭﻩ ؟؟؟ نه؟؟؟!
با ﺗﺤﻘﯿﺮ ﺯﻝ ﺯﺩﻩ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﻡ ﻣﯿﮕﻪ :مطمئنی دانشجویی؟
بی بابا پس من این توله سگ از کجا آوردم؟؟؟
من ب نظرتون باید چکار میکردم جز فرار :|

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۵۶
Amir70

ما یه زن دایی داریم بدجور سوژه س ...! بیچاره شبا هذیان میگه ...! یه شب همه خونه ما خوابیده بودن نصفه شبی زن داییم بلند شد و داد زد : امیر ... 
من : یا ابرفضل چی شده زن دایی ؟ 
: میگم میدونی گاو چی میگه ؟؟؟ 
من با قیافه اینجوری O_o : چی میگه ؟؟ 
: میگه مااااااااااااااا !!!!! 
من :))))))))
زن دایی گلم : l 
هیچی دیگه الان یه هفته س در افق بسر میبرم .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۵۴
Amir70

کل کل یه جنوبی با یه تهرانی و شیرازی و اصفهانی و مشهدی..
مشهدی: ما قطب مذهبی هستیم!
شیرازی: ما فرهنگ و اعتبار ایرانیم!
اصفهان: ما تمدن ایران زمینیم!
تهران: ما پایتخت ایرانیم،ایران بدون ما یعنی هیچ!!!
جنوبی: عبوووووووووووووووووووود...
شیر نفت رو پنج دقیقه ببند ببینم اینا حرف حسابشون چیه؟؟؟؟؟؟؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۵۳
Amir70

بابام تعریف میکرد :
من تازه دوران دانشجویی آموزش حرفه ای شنا دیده بودم و شدیدا جوگیر بودم ی روز تو پارک هشت بهشت بودیم یه بچه افتاد تو حوض اونجا منم جوگیر کیفمو پروندم اونطرف و شیرجه زدم تو آب یدفعه با مخم رفتم کف استخر تازه فهمیدم استخرش 40 سانتی متر بیشتر ارتفاع نداره هنوز تو شک بودم دیدم مردم جمع شدن دارن درختا رو میجون 
حالا اینا هیچی ی مرد روس قد بلند اومد تو حوض ، آب اصلا تا مچ پاش بود با ی دست شونه ی منو گرفت با ی دست بچه رو بغل کرد هر دوتامونو از آب کشید بالا منو انداخت سمت کیفتم بچه رو هم داد بغل مامانش منم با همون لباس خیس ساکمو ورداشتم سرمو انداختم پایین رفتم سمت خونه دانشجوییمون .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۵۱
Amir70

ﯾﻪ دونه ﻣﻮﺯ ﺧﺮﯾﺪﻡ ، شد ۱۱۰۰ ﺗﻮﻣﻦ !
پوستشو کندم گذاشتم رو ترارو وزن کردم .
ﻭﺯﻥ ﭘﻮﺳﺘﺶ در ۱۱۰۰ ضرب کردم بعد ﺗﻘﺴﯿﻢ ﺑﺮ ﻭﺯﻥ ﮐﻞ ﻣﻮﺯ کردم ،
ﻗﯿﻤﺖ ﭘﻮﺳﺘﺶ شد ۴۵۰ تومن !
ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ، ﭘﻮﺳﺘﺶ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺧﻮﺭﺩﻡ !!!!!!!!!!!!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۴۸
Amir70

مورد داشتیم پسره سر جلسه امتحان کف دستش عدد پنج نوشته واسه رسوندن تقلب، نشونه دختره داده بعد دختره فک کرده قلبه!
از ذوقش امتحانو که گند زده هیچ، همونجا بله رو هم گفته!!!!
شوهر نیست میفهمی، مجبور بود مجبور .......

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۳۳
Amir70

ﺍﺻﻠﻦ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻦ ﺧﺎﺳﺘﮕﺎﺭﻱ ﺑﺎﻳﺪ 6 ﺻﺒﺢ ﺑﺎﺷﻪ ﻗﻴﺎﻓﻪ ﻭﺍﻗﻌﻲ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺭﻭ
ﺑﺒﻴﻨﻴﻢ |:
ﻭﮔﺮﻧﻪ 8 ﺷﺐ ﮎ ﻫﺮﮐﻲ ﺭﻭ ﺑﺒﻴﻨﻲ ﻣﻴﺨﺎﻱ ﺑﮕﻴﺮﻱ :|

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۲۱
Amir70