خاطرات خنده دار

خاطرات خنده دار

بِــــــــــــــــسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوستان عزيز از امروز به بعد هر سري وبلاگ به 20 پست بروز رساني خواهد شد.... اگر كساني هستن كه خاطرات خنده دار دارن در قسمت نظرات به صورت عمومي بفرستن من براشون پست ميكنم
به وبلاگ خنده خوش اومدین،،،مطلب رو جمع آوری کردم پس صددرصد برای خودم نیست،،، امیدوارم فقط اینجا بخندیدن
سلام دوستان اين بنراي كه در قسمت پايين نوشتاري قرار داره با كليك كردن بر روي اون ها ميتونيد بريد داخل سايتشون يا از لينكدوني ادرسشونو بگيرد.....حتما به كليك سوتي و كليك چت سر بزنيد
به وبلاگ امیر 70 خوش اومدین
دوستانی که دوست دارن تبادل لینک کنن... همین ادرس را به اسم خاطرات خنده دار لینک کنن و در نظرات ادرس وب بدن منم لبنک کنم
دوستان عزیز این وبلاگ به روز رسانی شده ... امیدوارم از مطالب خوشون بیاد...لطفا نظر و لایک فراموش نشه
چت روم کلیک چت

دخـتـره تـو فـیـسـبـوک بـهـم پـی ام داده :
آقـا امیر پـست آخـرتـون خیلـی بـاحـال بـود دسـتـتون درد نـکـنـه کـلـی خـنـدیـدم !!!
گـفـتـم : خـواهـش مـی کنـم,هـمـیـشـه بـخـندیـد...
گفـت: بـبـقـشـیـد لایـک نـکـردمـا,نـمـی تـونـم شـمـا رو لایـک کـنـم چـون تـو پـروفـایـلـم هـمـه فـامـیـلـن..!!!
گـفـتـم: بـعـلـه درک مـی کـنم خـیـلی هـا ایـنـو گـفـتـن اشکـال نـداره راحـت بـاشـیـد ...
((بـعـد یـادم افـتـاد پـسـت آخـرم حرف بـی ادبـی نـداشـت ))
گـفـتـم : راسـتـی پـسـت آخـرم کـه اصـن بـی ادبـی نـبـود ایـنـو چـرا لایـک نـکردی ???
گـفـت : اصـن مـشـکـل مـن پـسـتـاتـون نـیـس,مـشـکـل ایـنـه شـمـا خـودتـون عـادم درسـت حـسـابـی نـیـسـتیـد اگـه فـامـیـل بـفـهـمـن با هـمـچـیـن آدم بـیـشـعـوری فـرنـدم از کـانـون گـرم خـانـواده طـرد مـیـشـم !!! ^_^
حـرفـامـون که تـمـوم شـد خـون دمـاغ شـدم ,فـکر کـنـم ضـربـه مـغـزی شـدم :(
مـن ضـایـع مـیـشـم تو بـخـندی ^_^
امیر شـکسـته نـفـس :p

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۳ ، ۲۲:۱۰
Amir70

با این که آبروم میره ولی چون جمع خودیه براتون میگم:
یه بار دخترای کلاسمون گیر دادن عباس ناهار بیا با ما بریم بیرون منم 2,3 تومن بیشتر پول تو جیبم نبود,هر کاری هم کردم اینا بیخیال شن نشد که بشه!!!خلاصه ناهارو کوفت کردنو موقع حساب کردن چون ضایع بود اونا حساب کنن یواشکی به صاحب رستوران گفتم آقا این گوشیم و کارت دانشجوییم پیش شما امانت من 1 ساعت دیگ پولشو میارم براتون!!!هیچی دیگ یه ذره فکر کردم و رفتم چند تا خیابون اونور ترنشستم و یه عینک دودی زدم و به "عمود" خیره شدم و یه کاغذ با این متن به خودم چسبوندم"خدایا حداقل بهم بینایی میدادی که باهاش بتونم کار کنم و خرج خانواده م رو در بیارم وشرمنده این مردم نباشم"!!!هیچی دیگ توی 1 ساعت مردم 30 تومن کمکم کردن و رفتم پول رستورانیه رو دادم!!!
عوضش فرداش 30 تومن انداختم صدقه آ که حلال شه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۳ ، ۱۴:۰۶
Amir70

یه دختره هم تو کلاسمون هست خوشگل,با معرفت,مهربون,سربه زیر,پولدار (میگن باباش پراید داره کصافط)خلاصه بچه ها هر چی ازش براتون تعریف کنم کم گفتم از بس گل تشریف داره این دختر .....
فقط تنها ایرادی که داره آیفون 5 داره بنده خدا,مجبوره با "شلوار کردی" بیاد دانشگاه که راحت گوشیش از جیبش در بیاد!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۳ ، ۱۴:۰۳
Amir70

سیندرلا لنگه کفشش رو جا گذاشت یه لشکرآدم دنبالش بودن!!!
ما دلمون رو جا گذاشتیم یه نفر هم سراغمون رو نگرفت!!!!
آخه فقط سیندرلا بچه آدم بود ؟ ما توله سگیم؟؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۳ ، ۱۴:۰۱
Amir70

یکی از فانتزیای معکوسم اینه که یه شب که دارم با دوستم از دانشگاه بر می گردم یکی از دخترای کوچمون رو ببینم که 3تا پسر مزاحمش شدن و دارن اذیتش می کنن....خلاصه منم جلوی دختره جو بگیره کیفم رو پرت کنم زمین آستینامو عینهو فیلما بزنم بالا و داد بزنم:آهای خوشگل پسرااا زورتون به اون ضعیفه رسیده؟؟اگه مردید بیاید پیش من ببینم حرفتون چیه؟؟؟
اونام بیان 3تایی بزنن صدای سگ بدم و جنازم رو ببرن سمت افق تا من باشم فردین بازی درنیارم,آخه منو چه به این چیز خوریا آخه؟؟؟
خب سوال پرسیدن چرا دوستت نیومد کمکمت؟
بعله سوال کاملا به جا و جالبیه, خب دوستم رفته بود دود بیاره تو افق محو بشیم که دیر رسید منو مثل بقیه فانتزیام کشتن!!!
بازم سوال پرسیدن دختر همسایتون چی شد  آقا امیر؟
سوال کاملا جالبیه,هیچی دیگ دختر همسایمون نبود ما اشتباه دیده بودیم, الکی الکی مردم منو از دست دادین,10 نفره باید ادامه بدین بازی رو!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۵۹
Amir70

تو اتاقم بودم گوشیم زنگ خورد ، اسم رفیقم “سعید” افتاد گوشی رو برداشتم ، با یه صدای خسته با لحن مسخره گفتم : سلام گوساله!!!
یهو یه صدای کلفتی گفت : من پدر گوساله هستم ، گوساله اونجا نیست؟
(خدایا این لحظه رو نصیب دمپایی ابری تو دستشویی نکن....)
هیچی دیگ منم کم نیاوردم اومدم سوتی رو جمعش کنم گفتم با کی کار دارید؟؟؟
بابای سعید:مگه شما امیر,دوسته پسرم نیستی؟؟؟
من:نه عزیزم من دوست دخترشم هوا آلوده س صدام پسرونه شده!!! نخیر آقاجون اشتباه گرفتید امیر خره کیه دیگ من این خط رو تازه گرفتم....
که یهو بابام داد زد :امیر,کره خر پاشو بیا ناهارت سرد شد و اینگونه مشخص شد امیر خر کیه!!!
(یعنی آدم شیلنگ گاز خونه آقای ایمنی بشه ولی اندازه من اینقد ضایع نشه!!!)
خب پدر من,من الان چیجوری تو چشم بابای سعید نگاه کنم!!! اصن یه عجیب بغضی تو گلوم نهفته که نگید!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۵۷
Amir70

یکی از فانتزیای معکوسم اینه که بعد از 20 سال از اسپانیا برگردم طوری که زبون مادریمو دست و پا شکسته حرف بزنم (لامصب آخره کلاسه) بعد همه هی ازم بپرسن آقا عباس چی شد که بعد 20سال برگشتی ؟ منم بگم همه جمعه شب واسه شام بیاین خونمون میخوام دلیل برگشتمو بگم بعدش جمعه شب سر شام یهو بلند شم و بگم متاسفانه من چند وقت دیگه بیشتر زنده نیستم زیاد فرصت ندارم اومدم روزای آخرمو کنارتون باشم بعدش جواب آزمایشامو پرت کنم بیوفته رو خورشت قرمه سبزی و برم تو حیاط به افق خیره بشم و قلیون بکشم....
دوستان پرسیدن چرا این دفعه نمردی آقا عباس؟
بعله سوال جالبیه,چشم قلیونم رو کشیدم حتما می میرم,حیفه آخه دوسیب هنوز تنباکوش نسوخته!!!هههههی روزگار عجب آدم نازنینی رو از دست دادید!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۵۴
Amir70

یکی دیگ از فانتزیای معکوسم اینه که برم صورتمو بشورم بعد با قیافه داغون و خسته به آینه خـیره بشم بگم عباس دیگ اینجا آخر خطه,بعد یهو داد بزنم نــــــــــه !!!
بعدش با مُـشت بزنم آینه روبشکونم و سرم رو بذارم رو میز (لامصب خـعلی کلاس داره مـث تو فیلما)
بعد یهو بابام بیاد و بگه زهر ماره نه,کوفته نه,ای مرض و نه,اسکله سادیسمی چرا آینه رو میشکونی,بزنم صدای سگ بدی؟؟؟
بعد من زل بزنم تو چشاش بگم,لعنتی....
منو از زدن میترسونی؟؟؟
من دیگ آخر خطم...,برو از خدا بترس... و در کمال ناباوریی بابام کمربندو بکشه بیرون اینقدر منو بزنه که صدای سگ بدم جنازمو ببرن سمت افق!!!
خب خدارو شکر این فانتزیم هم به خوبی و خوشی آخرش مردم!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۵۲
Amir70

با دوستم بیرون بودم مامانم بهم زنگ زد:
مامانم:سلام پسر گلم,عباس جان کجایی عزیزم؟
من: سلام,با منی مامان؟؟؟پیش سعیدم
مامانم: عزیزم ناهار برات ماکارونی درست کردما که خیلی دوست داری,زود پاشو بیا خونه خداحافظ!!!
یه نگاه به گوشی کردمو گفتم خدافظ!!!
(یه لحظه فکر کردم مریضی لا علاج گرفتم که اینقدر تحویلم میگیره!!!)
خلاصه سر سفره اینقدر تحویلم گرفت و مثل پروانه دور سرم چرخید خر کیف شدم و تو عالم ملکوت داشتم سیر می کردم....
هیچی دیگ,وقتی از عالم ملکوت اومدم بیرون دیدم
4تا فرش 6متری شستم....
پله ها رو طی کشیدم....
شیشه ها رو پاک کردم و....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۴۹
Amir70

یکی از فانتزیام اینه که تو ماشینم باشم ببینم پسره با دوست دخترش وایستاده کنار خیابون ... یهو کرم درونم زنده بشه کنار پاشون ترمز بزنم ...رو به دختره داد بزنم ... دیگه به من زنگ نزنیا...این بود اون دوست دارم هایی که بهم میگفتی؟برو گمشو با این با این سلیقه تخیلیت....
بعد گازشو بگیرم و برم ....(آره مریضم)
بعد همینجور که با لذت دارم میرم یهو ترمز ماشینم ببره و مجبور به لایی کشیدن بشم یهو یه کامیون از روبرو بیاد من از ماشین بپرم بیرونو پرایدم بخوره به کامیونه و کامیونش خورد خاکشیر شه,لامصب پرایده آ! بعد همینجور که رو زمین افتادم یه نیسان گوجه ای رنگ از روبرو بیاد سمتم که منو له کنه منم هی دکمه ناپدید شدن در افق رو مثل بقیه بزنم اما کار نکنه نیسانه بیاد لهم کنه بمیرم و درس عبرتی شم واسه بقیه که دو کفتر عاشق رو ازهم جدا نکنن .
لامصب هر کاری می کنم آخر فانتزیام قهرمانانه زنده بمونم نمیشه!
دکمه افق کصافط

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۴۷
Amir70

توی در و همسایه همه فکر می کنن من ته زبان انگلیسیم و مهندس صدام میکنن!!!هههع
منم که کصافطه مرض هر جا فرصت گیرم بیاد با بر وبچ تیکه های چرت خارجی میندازیم بخندیم اون بنده خداها هم که از خدا بی خبر فکر میکنن جدی حرف میزنیم!!!
خلاصه چن روز پیش با "دوستم" رفته بودیم ختم , حالا مکالمه من با بابای همسایمون(50سالشه طرف) موقع خدافظی:
همسایه:آقا عباس حالا تشریف داشتین
من:مرسی حاجی باید بریم وبلاگم دیرمون شده مگه نه بیشتر می موندیم
همسایه:با چی میرید مهندس؟وسیله هستا تارف نکن
من:نه دستت درد نکنه حاج آقا با مترو می ریم راحت تریم,خلاصه با ماشین ترافیک و این حرفاس دیگ.... رفتم اونجا حتما میگم بچه ها اون خدا بیامرزو لایک کنن
همسایه:دستت درد نکنه پسرم خدا اموات شما هم لایت(لایک) کنه!!!
فکرشو کنید...با مترو میرم وبلاگ!!!
خب دوستان پرسیدن دوستت اونجا چه نقشی داشت پس؟؟؟
بعله سوال کاملا جالبی پرسیدن, نقش شلغم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۴۵
Amir70

خواهر ناتنیاش زری و پری زندگی می کرد . صغرا خانم خیلی ظالم بود و سیندرلای پخمه ی خاک برسر هم مثه سگ واسش کار میکرد . خلاصه یه روز شاهزاده خر شد و به مامانش گفت من زن میخوام . مامانش گفت باشه پسرم جمعه, روز تولدت تمام دخترای شهر رو دعوت میکنم خونمون، ازهر کدوم که خوشت اومد بگو برات مخش کنم.بالاخره جمعه شد و روز مهونی ، سیندرلا و زری و پری هم دعوت بودند . زری و پری هزار ماشاالله ، هزار الله اکبر ، بزنم به تخته ،چشم حسودا کور, شده بودند مثل 2 تا بچه میمون ، اما سیندرلا شده بود یه تیکه ماه .اما صغرا خانم حسود سیندرلا رو با خودش نبرد ، سیندرلا هم کنار شومینه نشست و یه قلیون چاقید و اشک ریخت .یهو جو گرفت که بره مهمونی زنگ زد به آژانس ، آژانس ماشین نداشت و اجباری با پیک موتوری رفت خلاصه وقتی رسید اونجا دید وای چه خبره! جنیفر لوپز اومده بود داشت می خوند زری و پری هم خز بازی باباکرم می رقصیدند . خلاصه یهو شاهزاده چشمش به سیندرلا افتاد و یه دل نه 99 دل عاشقش شد . سیندرلا هم با عشوه به شاهزاده نگاه کرد و رفت پیشش و با ناز و ادا اطوار گفت : شاهژاده ی عجیجم تفلدت مبالک, منو می گیری ؟شاهزاده هم خر شد و گفت : آره می گیرمت عجق من (عشق)با مشت بزن چشم من..
بعد جنیفرلوپز گفت:" داماد چقدر انتره ، عروس ازون بدتره " (به زبون اونا یعنی خوشگل)به افتخارشون هند هند هند هند هندا شله ....
عیب نداره منم خوب میشم یه روز!!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۰۲
Amir70

سر امتحان حسابداری بعد از گرفتن برگه سوال از کلاس 20 نفری 19نفر عینهو بز زل زده بودیم به برگه,من که بدجور بز درونم زنده شده بود داشتم برگه سوالا رو می خوردم که خدا رحم کرد مراقبه به موقع رسید نذاشت خفه بشم. خلاصه بعد از30دقیقه از شروع امتحان دختره جلوییم که عینهو عنکبوت به سوالاش چسبیده بود به مراقبه گفت خانم میشه یه برگه ی دیگه بدین من دیگه برگم جا نداره ....!!!
وای اون لحظه بود که میخواستم کفشای خودمو عقبیمو به صورت افقی بکنم ته حلقش بعدا باهاش بارفیکس بره!!
کصافط مثه اسب آبی سرش تو برگه بود هر چی صداش می کردیم,سوت می زدیم,دود بلند می کردیم,شیمیایی می زدیم اصلا توجه نمی کرد!!کوفتش بشه 3واحدی بود,آخر امتحان یکی از دخترا از ته کلاس یه پاک کن پرت کرد تو سرش یه کم تسلی دل ما شداما هیچ عکس العملی نشون نداد,اصن بدجور محو سوالا بود و تو عالم ملکوت سیر می کرد!!
****-خدایا به همین سایت عزیز قسمت میدم خرخونای بی معرفت هر کلاس رو اگر قابل اصلاح بودن اصلاح,در غیر این صورت تبدیل به آرنج بزغاله بگردان****!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۵۸
Amir70

بعضی وقتا یه آهنگ شاد میذارم میرم دم آینه یه قر کمر ریز مجلسی میام بعدش تو آینه به خودم نگاه میکنم می بینم وااای چقد خوشگلم من....
یهووو جو میگیره کلی ژست میگیرم با گوشی از زوایای مختلف از خودم کلی عکس می گیرم ....
بعدشم میرم رو مبل عکسامو نگاه کنم...
خب اولی رو شبیه "آرنج بزغاله" افتادم
دومی رو شبیه "زیر بغل مار"افتادم
سومی رو شبیه "آفتابه توالت"افتادم
چهارمی رو شبیه"نیم رخ چنگال" افتادم(تیکه هام تو لوزوالمعده تون)
اصن یه وضعیه ....بقیشو بگم جیگرتون کباب میشه, یه بغضی الان گلومو گرفته که نگو....
آینه کصافط بیشعور مرا گول زد!!!!
تعجب نکنید دکترامو ازم قطع امید کردن

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۵۵
Amir70

بابام خیلی منو اذیت می کنه و سر به سرم میذاره اما به نظر من احترام به پدر واجبه و در هرشرایطی باید احترامش رو حفظ کرد,منم که میشناسید چقد بچه ساکت و با ادب و مظلوم و آرومی هستم,اصن آزارم به حلق کسی نمیرسه...!!!هههع
خلاصه دیروز دوباره گیر داد و محکم زد تو گوشم, منم خم شدم دستش رو بوس کردم (تواضعم تو پایین   فکتون)و در همین حین گوشیش رو از جیبش پیچوندم و اسم خودم رو توی گوشیش به Iran cell تغییر دادم وتا شب بهش پیام میدادم:
((((مشترک گرامی روز جهانی معلولین ذهنی بر شما مبارک )))
و پدر ساده من در جواب هی می فرستاد :((معلول ذهنی باباته,چرا فقط به من می فرستید آخه؟؟))
واینگونه بازهم با یه تیر دونشون زدم!
خدایی شب قیافش دیدنی بود اومده بود خونه!!براش تعریف کردم اولش همه تو خونه خندیدیم ولی آخرش دوباره یه چک دیگ خوردم!!
و من در این لحظه بهشت رو زیر دست پدرم دیدم,جاتون خالی خیلی چسبید!!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۴۹
Amir70

یه بارم با رفیقم سوار ماشینش بودیم بغل جاده یه دختره وایساده بود,رفتیم طرفش شیشه رو دادم پایین یه کاغذ گرفتم طرفش و تا اومدم حرف بزنم دختره گفت:برو گمشو آشغال شلغم برو به عمت شماره بده کثافت احمق مگه خودت خار مادر نداری اسکله هویج ..... و رفت عقب تر وایساد
یه ذره با چشمان معصومم نگاش کردم فحشاش که تموم شد گفتم خانوم ببخشید می خواستم ازتون آدرس....رو بپرسم.
خلاصه کلی شرمنده شد و هر چی اصرار کرد ماچم کنه از دلم در بیاره من راضی نشدم(الکیا,واسه جذابیت خاطره! )
منم از رو تواضع ومردونگی قبول نکردم,
دختره:خب حداقل بذار بیام آدرس رو بهتون بگم
***ممنون می شم اگه لطف کنید تشریف بیارید بگید
اومد سمتمون تا خواست کاغذ رو ببینه گاز دادیم رفتیم!!!!
این به اون در!فکر کرده بچه های معماری کم میارن!!والا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۴۶
Amir70

یه دفه هم رفته بودم بالا پشته بوم آنتن تلویزیون و درست کنم....باد زده بود خراب شده بود..بعد همزمان داشتم اس ام اس تنهایی واس وبلاگم مینوشتم...
خیلی حساس شده بود...
به بابام گفتم من هی تکون میدم...تو بگو درست شد یانه..
سرم تو گوشی بود هی هر چند ثانیه الکی میگفتم حالا خوبه؟ حالا چـــــــــی ؟بدونه اینکه آنتنو تکون بدم...
خلاصه هی داشتم میگفتم حالا چی؟ خوب نشــــــــد؟برای باره آخر داد زدم....حالــــــــــــــا؟
یهو بابام زد پس کلـم گفت پاشو گمشــو برو پایین یه ربعه ما رو اسکل خودت کردی....
خووو حساس بود دیگ پدر من از خاطرم می پرید,جنبه داشته باش یه کم!!!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۴۱
Amir70

دقیقا سوم مهر بود, دوم دبیرستان بودیم منم رشته ریاضی رو انتخاب کرده بودم یه بار که طبق معمول داشتیم با بچه ها تو کلاس می زدیم و می رقصیدیم....(زنگ قبل معلم ریاضی نیومده بود,مام کلاسمون پایین بود جای پرت )
بچه ها همه دست دست دست دستا شله...
منم همینطور پشت در وایساده بودم و می گفتم دختری دختری ..دختری رو دیدم که خجالت لت لت میکشه دور لبش یه خط باریک ریک ریک میکشه حالا این دوسته منم همش کرم می ریخت دور من می چرخید می رقصید...بعدم از کلاس رفت بیرون که آب بخوره ...مام همینطور داشتیم ادامه می دادیم که یهو در کلاس باز شدمنم به هوای اینکه دوستمون گفتم اومدی بالاخره ....
بیا وسط قرش بده... قر قر قرش بده لامصبو....
همینطورم داشتم به رقصیدنم ادامه می دادم که یهو تو چرخشی که کردم چشمم خورد به معلممون !!!
جاتون خالی چنان چکی خوردم که نگو...وچون دوم و سوم و پیش با اون معلم کلا درس داشتیم همون روزای اول تغییر رشته دادم اومدم انسانی!!!!
لامصب خعععععلی درد داشت,بچه ها بزنیدش!!!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۳۹
Amir70

یکی ازنشانه های سادیسمم و افتخاراتم سر کلاس اینه که:
1)برق رو روشن می کنیم بلند صلوات می فرستم(12 ثانیه)
2)از درس جلسه قبل اول کلاس سوال می پرسم که استاد توضیح بده(3:23 ثانیه)
3)قبل ورود استادرو تخته رو با سوال تست هوش پر میکنم,تا بخونه ببینه چی نوشته شده4:57 ثانیه)
4)کنترل ویدیو پروژکتور رو میذارم جیب کاپشنم(آره ماهم داریم,مشکلیه?اعصاب ندارما)بعدش مثلا میرم پایین بیارمش(5:43.97 صدم ثانیه)
و...خلاصه به تنهایی 20 دیقه ای وقت کلاسو میگیرم,همین خواستم درجریان بذارمتون.
خنده نداشت می دونم, ولی خب چرا تو ذوق می زنید؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۳۷
Amir70

لذتی که من تو پرتاب گوله جورابهام تو آکواریوم دارم احسان حدادی بعد از پرتاب دیسک و کسب مدال نقره تو المپیک نداره....
لامصب اینقد قشنگ پرت می کنم ماهی ها از خوشحالی به بهونه غذا می آن ی ذره می خورن بعدش بیهوش می شن از بوش و تا ی هفته می خوابن و از غذا خبری نیس,به این می گن خلاقیت,شم اقتصادی, این است خودروی ملی!!!
نکته تستی:ماهی پرورشی دیگ نخورید!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۳۵
Amir70

من شبا خوابیدنی خیلی می ترسم از دست خر و پف های بابام!
انگار توخواب, جنگل می ره!
ی دقیقه خرناس شیر می کشه
بعد یهو صدای زوزه گرگ می ده
بعد بوی عجیبی فضای خونه رو پر می کنه,حدس می زنم خواب راسو دیده این ی تیکه رو
ی دفعه صدای گوریل در میاره و...
خلاصه بد وضعیه,واقعا ترسناکه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۳۱
Amir70

مروز بعد کلاس زبان یکی از دخترای کلاسمونو صدا کردم بش گفتم می خوام چن دیقه وقتتونو بگیرم کار مهمی دارم..(انقده ذوق کرد )
**راستش من خیلی وقته به کارای شما دقت کردم از بعضی اخلاقاتون خیلی خوشم اومده...
دختر:مرسی بابت توجهتون,مثلا چی؟
**مثلا شما خیلی مهربونید,خیلی با گذشتین و...
دختر:واقعا?ممنون که اینقد به من توجه کردین راستش اصلا فکرشم نمی کردم شما منو زیر نظر دارین..
خلاصه ی ربع تو مخش بودم و داشتم ازش تعریف می کردم دیگ
دختر:چرا اینقد لفتش می دی خب حرف آخرتو راحت بزن خجالت نکش
**باوشه,اون جزوه حقوق که بهم داده بودین رو گم کردم,همین!!
دیگ هیچی یادم نمیاد از اون به بعد فقط وقتی به هوش اومدم دیدم دوستام بالا سرم وایسادن,نامرد بدجور سرمو به دیوار کوبیده بود حالا خوبه کلی ازش تعریف کردم اینجوری زده بود مگه نه

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۳ ، ۰۶:۳۷
Amir70

نشانه های سادیسم و هوش دوران کودکیم:
1(بعد از دیدن تام و جری با مایتابه میزدم تو کله دخترداییم منتظر وایمیستادم پرنده بیاد دور سرش بچرخه ولی لامصب بی فایده بود!
2)بعد از بازی قارچ خور جو می گرفت سرم رو می کوبیدم به طاقچه خونمون منتظر می شدم قارچ بیاد بیرون بخورم بزرگ شم,درحدی که خون می پاچید ازسرم بیرون ولی لامصب از قارچ خبری نمیشد.
3)خروسمون رو از پشت بوم(طبقه4) پرت می کردم پایین می گفتم پرواز کن فرار کن برو,اینم بی فایده بود با سر میومد پایین بیچاره ...
4)بعد از کارتون ایکی اوسان ی قیچی برداشتم موهامو کچل کنم راحت فکر کنم
5(ماهی عید رو می گرفتم دستم ی آهنگ شاد میذاشتم می رقصید بعد خسته می شد می خوابید!ههه
کافیه یا بازم بگم؟

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۳ ، ۰۶:۳۵
Amir70

ی بارم ی مسابقه مهم فوتبال داشتیم از مدرسه تعطیل شدم باید خودم رو سریع به زمین بازی می رسوندم.
اومدم خونه ساک ورزشیم رو بردارم برم که هرچی گشتم شورت ورزشیم پیدا نشد,اعصاب داغونه داغون
****مامان شرت ورزشیمو ندیدی؟
مامان:چرا برو تو یخچال زیر قابلمه قرمه سبزیس
بابام و حسین خندیدن,منم ناراحت شدم درو کوبیدم رفتم بیرون(درکوبیدن خوراکمه)
با اعصاب داغون ی تاکسی گرفتم که برم سر مسابقه,اینقد فکرم مشغول بود که موقع پیاده شدن ی ده تومنی به راننده دادم گفتم"شرمنده آقا شورت ندارم"(اومدم بگم پول خورد مثلا خیر سرم)
مسافرا و راننده داشتن دستگیره ماشینو گاز می زدن,خدارحم کرد تصادف نشد

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۳ ، ۰۶:۳۴
Amir70

تصمیم کبری تو حلقم اگه دروغ بگم,
یکی از نشانه های سادیسمم اینه که وقتی با حسین (داداشم)داریم فیلم می بینیم یواشکی با گوشیم زنگ میزنم به تلفون خونه میگم حسین بپر ببین کیه...
تو این فرصت تخمه,پفک,چیپسا و لواشکا رو می خورم
حسین:عباس,گوسفند مزاحم بود ی دیقه وایسادم حرف نزد قطع کردم
**اه حتما باز تو جیبم بوده قفل نکردم شماره گرفته,بیخیال بشین بقیه فیلمو ببینیم
(کثافت میدونه شماره من بودا ولی فکر می کنه زرنگه مثلا اندازه 100 تومن از شارژم کم شده,حساب کردم عوضش تو این ی دیقه اندازه 750 تومن خوراکی خوردم من!!!)
هههی عجب روزگاری شده دیوونه شدیم رفت,گودزیلا به آدم,آدم به گودزیلا رحم نمی کنه!!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۳ ، ۰۶:۳۱
Amir70

به کله کچل بابام قسم دروغ نمیگم
دوران دبیرستان ی روز داشتن مدیر و ناظما گوشیا رو میگرفتن ز اول و دوم بچه های سوم ریاضی و تجربی رو گشتن ز آخر نوبت ما انسانیا بود.منم کرم درونم یهو زنده شد به یکی از بچه های دوم که ورزش داشتن گفتم دیدی هر وقت ناظما اومدن تو کلاس دو دیقه بعد ی زنگ به من بزن کاریت نباشه.خلاصه ز سوم شد رفتم به معلممون گفتم گوشیمو میذاری تو جیبت الان میخان بگیرن؟خلاصه از رو رفاقت گذاشت و ناظما اومدن واسه گشتن...
دودیقه بعد:آهویی دارم خوشگله فرار کرده ز دستم...(گوشی من تو جیب معلم در حال زنگ خوردن)
کل کلاس ترکید...بیچاره اگه میگفت گوشی منه خودش خراب میشد,برگشت گفت:آقای ولی پور باز این علی پسرم ز خورم رو عوض کرد..
خب خدا رو شکر امتحانا نهایی بود و خبری از مشروطیت نبود و نمره قبولی 10 اخذ شد ومن شرمنده کرم درونم نشدم..

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۳ ، ۰۶:۲۲
Amir70

بابام:"پدرسوخته "راستشو بگو تالا چنتا دوس دختر داشتی؟
من:بابا باز شروع نکن دیگ همه جای بدنم کبوده از بس زدی اه!هیچی
بابام:"کره خر" گووووپ(مثلا صدای پس گردنی)من تورو بزرگ کردم راستشو بگو
من~~~~(مثلا صدای سکوت)(o_0)
بابام:با منی جواب ابلهان خاموشیست بزغاله"؟
من:درکو فهمتو بخورم الهی,فسفر مغزت تو حلقم.
_از وقتی دانشگاه رفتی بی ادب شدیا "گوساله"
من:ای خدا!چی بگم بت آخه بابا!فحشات تو حلقم!ادبیاتتو بخورم خوبه?!?
_فیییسس فووووس (مثلا صدای کمربنده)
من: بزن ولی نه خواننده میشم نه قهر میکنم نه فرار مغزا میشم ,خیالت راحت.
_شر شر شر شر(مثلا صدای گریه بابام)
چیه؟همه منو زدن شمام با لایک جای چکش بزنید تو سرم شاید دلم شکست آلبوم دادم بیرون.
جیک جیک (مثلا صدای پرنده های دور سرم بعد ازچکش)

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۳ ، ۰۶:۱۵
Amir70

دارم با دختر دایی 1سالم بازی میکنم:
_درسایی سللللام قلبونت بشه داداشی
درسا:قوولو قمقو (با خنده)
_مامان نگاه کن داره بازبون خودش جوابمو می ده و می خنده.
مامان:آره تعجبم فقط جواب تورو میده باما حرف نمیزنه.
_درسایی می آی با داداشی بریم دد قاقا بخرم؟
درسا:قوووللووو قممقو(با خنده زیاد)
_ قلبون اون خنده هات بشم که انقد منو دوس داری تو جیگرررم
درسا:قووولو قمممقو قیق("""")
زنداییم:امیر ناراحت نشو ولی از همون اول داره بهت میگه "برو گمشو" اسکلت کرده داره می خنده!
هههههی روزگار ,الان دوروزه قرصای افسردگی مصرف می کنم.
حساب کردم تا سه ماه دیگ گاز گرفتن یاد می گیره تا ی سال دیگ خوردن آدما,تازه چون دختره اینقد دیر حساب کردما

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۳ ، ۰۶:۰۸
Amir70

به دلیل درخواست دوستان,بعد از نقد اتل متل حالا نقد این شعر:
*_عمو زنجیر باف؟(عموی واقعیمه)
_بععععله
*زنجیر منو بافتی؟(عمو آلزایمر داره باید هی ازش پرسید,یکم شیرین میزنه)
_بععععله
*پشت کوه انداختی؟(عمو سادیسم هم داره یهو جو میگیره از اینکارا میکنه)
_بععععله(زهر مار و کوفت بعععله,خب مگه مرض داری؟چن بار بگم از این شوخیا با من نکن?)
*بابا اومده؟
_بععععله(اه عموباتو نبودم که خودتو میندازی وسط,از مامانم پرسیدم)
_با صدای چی؟(بابام عادت داره میاد جلف بازی در میاره با صدا میاد تو خونه)
*نخود و کیشمیش(این یعنی بابام مشهد بوده,خب خوشحاله دیگ با صدای نخود کیشمیش میاد)
_بخور و بیا(واسه سادیسم عموم آورده شاید فرجی شه)
سوغاتی واسه منم که مطابق معمول کمربند آورده کتکم بزنه قهر کنم خواننده شم.
شعربعدی....نبود؟

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۳ ، ۰۶:۰۳
Amir70

چوب جاروی هری پاتر تو حلقم اگه خالی ببندم: تولدم بود دارم به ترتیب دارم کاغذ کادوها رو بازشون می کنم:

بابام:ی گوشی اکسپریا روش نوشته :200 بهت بدهکار بودم,الانم 200 تومنشو من دادم بقیه قسطاشو باید خودت بدی صداشو در نیار ,بخند

مامان:100 تومن پول با ی کاغذ:امیر اینو الکی گذاشتم جلو مهمونا آبرو ریزی

نشه,خرجش نکنیا پول برق و گازه الانم تابلو نکن بخند)من!!!

خونواده عمه:ی ظرف شیشه ای آجیل خوری(وااای عاشقشم!)

خونواده دایی:ی دست پارچ ولیوان خارجی(اینجا که رسید قلبم تیر کشید)

داداشم:دسته پلی استیشن(واسه خودش گرفته بود گوسفند)

خونواده عمو:ی ساعت دیواری با 50تومن تراول( ساعتو زدن پذیرایی پوله

هم تقلبی از آب درومد)

خاله:اتوی برقی(=واجبتر از نون شب برام!)

دایی : آبمیوه گیری(=قلبم,جیگرم,

مایه حیات!)

مام بزرگ:ی ماچ آبدار(صورتم خیس شد,دندون مصنوعیاش هم افتاد تو لباسم)

بابزرگ: ی پس گردنی با جمله ی"کره خر" مرد شدیا!

هیچی دیگ امسالم گاز و یخچال بیارن جهیزیم کامل می شه ایشالا!!!


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۳ ، ۰۶:۰۰
Amir70